• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

جایی برای دلتنگی های تو!

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
صفحه ايی از عشق را در دل تجسم ميكنم


در خيالم بر رخی زيبا تبصم ميكنم


مردمان ديوانه می دانند من را


چونكه دیریست گاه گاهی تا سحر با شب تكلم ميكنم


دركنار چشمه ی جوشان بی كسی


زير لب شعر حضورش را ترنم ميكنم


بر سر مرغ دلم دست نوازش ميكشم


چون دلم تنهاست در اوج ترهم ميكنم


در غروب غربت دل می نشينم روز ها


ياد از آن يا ناز او یا هم تعنم ميكنم


چرخ گردون خاک هجران بر سر دل ريخته


روز و شب با خاک تنهايی تيمم ميكنم


چونكه تنها ميشوم با دل ميان غصه ها


شكوه از اين زندگی پر طعلم ميكنم
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
خدایا...
این امتحان زندگیت دیگه داره خیلی سخت میشه...
نمیشه من ورقه امو بدم؟
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
269283_381103708615527_1206546963_n.jpg



دلتنگی....!
احساس قشنگیه
وقتی بدونی اونی که دوسش داری
فراموشت نمیکنه....
 

سیاوش عشق

کاربر ويژه
سبک بودم
خیال هیچ رویایی نمی دیدم
تو عشقم را چو یک گنجشک پر دادی
نگاهم را گرفتی با خودت بردی
و قلبم را
صدایم را تو دزدیدی
و با خود بردی از نایم
لبانم راتو فهمیدی
و پاسخ گفتی اش آری . . .
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
فقط یڪــ پیڪــ از شراب نگــاهت خـوردم... ✿

چند سالہ بودند این چشمانت ؟!

عمرے گـذشت و هنوز وقتے بہ تو فڪـر مے ڪـنم

تلو تلو مے خورم
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
می گویند : شاد بنویس ...

نوشته هایت درد دارند!

و من یاد ِ مردی می افتم ،

که با کمانچه اش ،

گوشه ی خیابان شاد میزد...

اما با چشمهای ِ خیس ... !!
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
می خواهم برگردم به روزهای کودکی

آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .

عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد

بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...

بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .

تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.

تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود

و معنای خداحافـظ، تا فردا بود ... !

حسین پناهی
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی

بوته ای در دامنه كوهی باش

ولی بهترین بوته ای باش كه در كنار راه می روید

بوته باش اگر نمی توانی درخت باشی

علف كوچكی اگر نمی توانی بوته ای باشی باش

و چشم انداز كنار شاهراهی را شادمانه تر كن

اگر نمی توانی نهنگ باشی فقط یك ماهی كوچك باش

ولی بازیگوش ترین ماهی دریاچه!

همه که ما را ناخدا نمی کنند، ملوان هم می توان بود.

در این دنیا برای همه ما کاری هست

کارهای بزرگ و کارهای کمی کوچکتر

و آنچه که وظیفه ماست، چندان دور از دسترس نیست.

كوره راه باش اگر نمی توانی شاهراه باشی

ستاره باش اگر نمی توانی خورشید باشی

با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند

بهترینش باش هر آن چه كه هستی
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
من که تصويري ندارم در نگاه هيچ کس
خوب شد هر گز نبودم تکيه گاه هيچ کس
کاش فنجاني نسازد کوزه گر از خاک من
تا نيفتد در دلم فال سياه هيچ کس
زير بار ظلممان دارد زمين خم ميشود
بي تفاوت شد خدا هم چون که آه هيچ کس
بهترين تقدير گلها چيدن و پژمردن است
سعي کن هرگز نباشي دلبخواه هيچکس
آخرش چوپان تو را با خنده اي سر ميبرد
کاش ميشد تا نباشي در پناه هيچ کس
عاقبت در زجر هستي قرص نانت ميکنند
ماه دور از دست باش و قرص ماه هيچکس
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
من دلم تنگ نشده.
عصبانی هستم
مرده شور ریخت بعضی هارو ببرن!
قاطی کردم الان، نمیدونم مشخصه یا نه.
مرده شور ریخت بعضی ها رو...
اااااااااااااااااااااااااااه! :قاطی:
نمیدونم عصبانیتم رو خوب نشون دادم یا نه. :نیش:
 

مهشید

کاربر ويژه
[FONT=Tahoma, sans-serif]بیا برویم کمی قدم بزنیم
نگران نباش !
دوباره بازمی‌گردانمت به قاب عکس
 

مهشید

کاربر ويژه
آسمـان هـم کـه بـاشی
بـغلت خـواهــم کـرد ...
فکر گستـردگی واژه نباش ...
هـمه در گـوشه ی تـنهایـی مـن جا دارنـد ..
 

مهشید

کاربر ويژه
[FONT=Arial, sans-serif][FONT=Tahoma, sans-serif]گاهی خود را به رویا می سپارم، فراموش می کنم ...
[FONT=Arial, sans-serif][FONT=Tahoma, sans-serif]
می رقصم در نسیم ملایم آرزوها ...
افسوس که طوفان حقیقت بی رحمانه بر من وارد می شود
پیش از آن که مجالی یابم برای خندیدن
 

مهشید

کاربر ويژه
من در جستجوی نــــام نیستم...
من حتـــی حریص بازیچه های این آدمکان نیستم...
من جویـــــای جرعــــــه ای حقیقتم...
عشق اگـــــر همــــان حقیقت هستی ست..
کجــــاست؟!
نشانــــم دهید نشان این عشق را...
 
بچه که بودیم میدانستیم هر وقت گم شدیم باید سر جایمان بمانیم تا پیدایمان کنند…
مدتهاست ایستاده ام کسی مراپیدا نمی کند!
 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
[h=6]یه وقتایی هست که هی بیدار میمونی با خودت میگی:
الانه که زنگ بزنه
الانه که اس بده
الانه که...
و
همین روال ادامه پیدا میکنه
تا زمانیکه باورت میشه "واقعا رفته"
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
<font color="#006400"><font size="4"><span style="font-family: &quot">به دوستم گفتم شيشه هاي پنجره ي خونمون احساس دارن...<br>
بهم خنديد، ولي من راست مي گفتم...<br>  يه روز سرد و باروني وقتي که روي شيشه ي بخار کرده ي اتاقم نوشتم " من تنهايم " برام اشک ريخت...</span></font></font>
 
آخرین ویرایش:
بالا