رد پای احساس...

[sinareza]

امــــــــروز/ با همه ی دنـیــــــــا قهــــــرم ../ امــــــا/ تــــــــــو صدایــــــم کــن ../ بـرمـی گـــــــــــــردم !

 

[fatemeh]

در مســــیر ِ ســـبز ِ نـــگاه تــو قـــدم برمــــیدارم
در این گـــذر هــرچـه شـــکوفه ی عشـــق بنـــام ِ تـــو باز میـــشـود
عـــطر ِ مـــحبت ِ تو پیـــچیده در مــــشام
تــا آخــــر ِ این مـــسیر ای مــــــهربان با مـن بمـــــــــــان​

 

[baroon]

تســــبــیح میشوم زیر انگشــــتانت
دانـــه دانــــه میـــرانـــی ام
تا خــــودت را بالا ببـــــری . . .

 

[parastu]

گاه يك سنجاقك
به تو دل مي بندد
و تو هر روز سحر
مي نشيني لب حوض
تا بيايد از راه
از خم پيچك نيلوفرها
روي موهاي سرت بنشيند
يا كه از قطره آب كف دستت بخورد
گاه يك سنجاقك
همه معني يك زندگي است ...

 

[مهشید]

بس که دیوار دلم کوتاه است
​

​

هر که از کوچه تنهایی من میگذرد
​

به هوای هوسی هم که شده
​

سرکی می کشد و میگذرد...​

​

​

​

​

 

[mitra mehr]

خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه.
گر چه می گویند: " می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران."
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟

بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد
ـــ چون دل یاران که در هجران یاران ـــ
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟

 

[پانته آ]

همه چیز باتـو شروع شد!


اما ...

هیچ چیز بدون تـو، تمام نمی شود


حتی همین دلتنگی های بیهوده من...

 

[sinareza]

عکس‌هایی هستند

که گریبان ترا می‌گیرند
عکس‌هایی هستند
که ترا یاد کسی، چیزی، حسّی، حرفی...

 

[fatemeh]

آنچه من می بینم
ماندن دریاست ،
رستن و از نو رستن باغ است ،
کشتن شب به سوی روز است ،
گذرا بودن موج وگل و شبنم نیست .
گرچه ما می گذریم ،
راه می ماند .
غم نیست .



اسماعیل خویی​

 

[sinareza]

بعضـــی وقت ها
آدم ها یه كارهـــایی می كنن كه دیگـــــه نمی تونی دوسـتشون داشته باشی ...
اما عجیــب دلت واســه دوست داشتنشون تنگــ میشه !!

 

[baroon]

ســـکوت مــن
روزی
دلــــت را قـــيامت خواهـــد کرد
مـــي دانم

 

[fatemeh]

ای حسّ و حال نو!
با من قدم بزن
در ذهنِ کوچکم
این کهنه‌هایِ تازه‌نما را
به‌هم بزن​

 

[fatemeh]

اسفند رو به پایان است
وقت کوچ کردن به فروردین، وقت نو شدن ، وقت بخشیدن و صاف کردن دل، پس مرا ببخش اگر با نگاهی یا صدایی یا زبانی بر دلت ترک انداختم
بهار پیشاپیش مبارک​

 

[شبگرد]

دلم پر است!!
مثل توپخانه ای که زیر بارتفاهم نامه ها تن به صلح میدهد...

 

[fatemeh]

تـــو کـیـسـتـی کـه مـن اینگـونـه بی‌تو بـی‌تـابـم
شــب از هــجــوم خیــالــت نـمــی‌بــرد خــوابــم

تـــو کــیـسـتـی کـه مـن از مـوج هـر تبسـم تــو
بـــســان قــایــق ســرگــشــتــه روی گـــردابــم

مــــن از کــــجـــا ســر راه تـــــو آمـــدم نـــاگــاه
چـــه کـــرد بــا دل مــن آن نــگـــاه شـیــریــن آه

تــو دوردســت امیــدی و پــای مـن خسته است
چـراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است

تـــو آرزوی بـــلـــنـــدی و دســـت مـــن کــــوتــاه
مــدام پــیـش نـگـــاهــی مـــدام پــیــش نــگــاه

چــــه آرزوی مــحــالـی‌اسـت زیــســتــن بــا تــو
مـــرا هـمـیــن بـگـذارنـــد یــک ســخـــن بــا تــو​

 

[شبگرد]

پروازكرد!...
ماهي كه شوري دريا براي
نمك گير كردنش كافي نبود...

 

[fatemeh]

​

گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود
گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گردد
گاهی با یک کلمه ، يك انسان نابود می شود
گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند​

​

مراقب بعضی یک ها باشیم !! در حالی که ناچیزند ، همه چیزند ....​

​

 

[fatemeh]

چه فرق می کند کدام فصل باشد پاییز یا زمستان یا ..
بهار از آنجا آغاز می شود که..... تو می آیی....​

​

 

[fatemeh]

شقایق کینه تو قلبش نداره..
ولی با دشمنش سازش نداره..

آره..کوتاهه عمرش زیر رگبار
آخه گل طاقت ترکش نداره

دلیل موندنش تو قلبا اینه
که خونش تو رگه این سرزمینه

هزارون ساله که قصه اش تو عالم
داره گل میکنه سینه به سینه

نمیشه عطر صحرا رو بگیرن
نمیشه موج دریا رو بگیرن

از اونها که به شب عادت نکردن
نمیشه شوق فردا رو بگیرن

اگه دنیا مثل زندون لاله است
اگه رو خاک ما بارون لاله است

اگه خون آبرویه این دیاره
شقایق خواهر هم خون لاله است​

 

[fatemeh]

نمی دانم ! محبت را بـر چه کاغذی بنویسم که هرگز پاره نشود ، بـر چـه گلـی بـنویـسم که هـرگز پرپر نشـود ، بـر چه دیواری بنویسم که هرگز پاک نشود ، بـر چه آبـی بنویسم که هـرگز گل آلود نشود ، و سرانجام بـر چه قلـبی بنویسم که هـرگز سـنگ نشود​

​