• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

رد پای احساس...

نفس91

کاربر ويژه
' تنهایــــــــی ''

را ترجیـــح میدهــــم

به '' تن هایــــــی ''

كه روحشــان با دیگـــریست ..
 

مهشید

کاربر ويژه

گل من گاهي بداخلاق و كم حوصله و مغرور بود
اما ماندني بود
اين " بودنش " او را تبديل به گل من كرده بود.
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
تنها چیزی که خرجی ندارد،جاری شدن در ذهن دیگران است...پس آنگونه جاری شو که، خنده بر لبانشان نقش بندد، نه نفرت در دلشان...
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
غریب تر از زنی كه اشك می ریزد...مردیست كه هنوز نمی داند چگونه باید زن را آرام كند...
 

ریحانه69

متخصص بخش فوتبال
آدم بايد يه " تو " داشته باشه ...
که هر وقت از همه چی خسته و نا اميد بود بهش بگه :
مهم اينه که "
تو " هستی ...
بيخيال ِ دنيا ...

 

Roda

کاربر ويژه
هی غریبه

بیا انقلاب کن


از حکومت تنهایی خسته ام !!!


6.jpg

 

شمیم

کاربر ويژه
دربیکرانه زندگی دو چیز افسونم کرد آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست وخدایی که نمی بینم و میدانم که هست
 

ریحانه69

متخصص بخش فوتبال
این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !

همین بس که :

نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.

 

مهشید

کاربر ويژه
دست به صورتم نزن
میترسم بیفتد نقــــاب خنـــــدانی که بر چهره دارم
وبعد سیل اشـــــــک هایم
تو را با خود ببرد
وباز من بمانم و
..........تنهـــــــــــایی......


 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
[h=5]يوسف مى دانست تمام درها بسته هستند اما بخاطر خدا و به اميد او حتي به سوي درهاي بسته دويد و تمام درهاي بسته برايش بازشد...
"اگر تمام درهاي دنيا هم برويت بسته شدند دنبال درهاي بسته بدو چون خداي تو و يوسف يكيست":گل:
 

نفس91

کاربر ويژه
امـــروز

جلوی آینـــه

سه تار موی سفید توی سرم پیدا کردم

اولی

این جا...

دومی

این جا...

و "سومی"

همان جایی که یک بار انگشتت را فشار دادی و گفتی:

.

...من عاشقتم اینو تو مغزت فرو کن...
 

Last Star

متخصص بخش روانشناسی
“درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفتۀ مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن”
 

Last Star

متخصص بخش روانشناسی
وقف

خنده هاتو وقف من کن این روزا،رو لبا خنده واقعی کمه
شب نشسته رو به روی پنجره،جای خالی تو باز کنارمه
عطرو بردار با نسیم خنده هات،دنیا رو دچار بی قراری کن
سر بزن از سر جمله های من،خطای خزونی رو بهاری کن
تو میتونی دستاتو ستون کنی،که نریزه اسمون روی زمین
تو میتونی صد تا واژه جا بدی،تو ترانه ها به جای نقطه چین

رد انگشتای خستت روی خاک...!بازم این خاطره گریه میکنه
غروبا وقتی تو نیستی آسمون پشت این پنجره گریه میکنه

با چشات ستاره ریزی کن تو شب،عکس ماه و با ستاره ها بکش
بگو هستی تو ترانه های من،بگو هستی خط به خط تا آخرش
تو باشی صدا باشه نفس باشه،بخدا دیگه چیزی کم ندارم
من میخوام شونه هاتو داشته باشم،وقت گریه بغضمو جا بذارم
من میخوام واست یه آواز بخونم،که قناری از خجالت بمیره
من میخوام چشماتو جوری بنویسم که شب از نگاه تو جون بگیره


رد انگشتای خستت روی خاک...!بازم این خاطره گریه میکنه
غروبا وقتی تو نیستی آسمون پشت این پنجره گریه میکنه

محسن بوالحسنی
 

ریحانه69

متخصص بخش فوتبال
هر رابطه ای ؛
به هر دلیلی برایت تمام شد ...
پی اش را دیگر نگیر
هیچ شوک مصنوعی !
آدمها و رابطه های مرده را زنده نمی کند . . .!


 

Last Star

متخصص بخش روانشناسی
کِلک خیال انگیز ܓ✿

چکامه و آوا : هوشنگ ابتهاج

چه فکر می‌کنی؟
که بادبان شکسته، زورق به گل نشسته‌ای ست زندگی؟
در این خرابِ ریخته که رنگ عافیت از او گریخته،
به بُن رسیده، راه بسته‌ای ست زندگی؟

چه سهمناک بود سیل حادثه، که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان زهم گسیخت،
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب در کبود دره‌های آب غرق شد

هوا بد است، تو با کدام باد می‌روی؟
چه ابر تیره‌ای گرفته سینه‌ی تو را
که با هزار سال بارش شبانه‌روز هم،
دل تو وا نمی‌شود

تو از هزاره‌های دور آمدی،
در این دراز نای خون فشان
به هر قدم نشان نقش پای توست
دراین درشتناک دیولاخ
ز هرطرف طنین گام‌های رهگشای توست
بلند و پستِ این گشاده دامگاه ننگ و نام
به خون نوشته نامه‌ی وفای توست
به گوش بیستون هنوز، صدای تیشه‌های توست

چه تازیانه‌ها که با تن تو تاب عشق آزمود
چه دارها که از تو گشت سربلند
زهی شکوه قامت بلند عشق،
که استوار ماند در هجوم هر گزند

نگاه کن، هنوز آن بلند دور،
آن سپیده، آن شکوفه‌زار انفجار نور،
کهربای آرزوست
سپیده‌ای که جان آدمی هماره در هوای اوست

به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن
سزد اگر هزار بار،
بیفتی از نشیب راه و باز
رو نهی بدان فراز

چه فکر می‌کنی؟
جهان چو آبگینه‌ی شکسته‌ای ست
که سرو راست هم دراو شکسته می‌نمایدت .
چنان نشسته کوه در کمین دره های این غروب تنگ
که راه، بسته می‌نمایدت .

زمان بی‌کرانه را، تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمی ست این درنگ درد و رنج .

به سان رود، که در نشیب دره سر به سنگ می‌زند،
رونده باش .
امید هیچ معجزی ز مرده نیست، زنده باش.
 

نفس91

کاربر ويژه
نامه ای از سوی پروردگار به همه انسان ها

نامه ای از سوی پروردگار به همه انسان ها



سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد ه‌ام و نه با تو دشمنی کرده‌ام
( ضحی 1-2)
افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به سخره گرفتی.
(یس 30)
و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی.
(انعام 4)
و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام
(انبیا 87)
و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری.
(یونس 24)
و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری
(حج 73)
پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی .
( احزاب 10)
تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربانترینم در بازگشتن.
(توبه 118)
وقتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می‌مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی
.(انعام 63-64)
این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده‌ای.
(اسرا 83)
آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟
(سوره شرح 2-3)
غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟
(اعراف 59)
پس کجا می روی؟
(تکویر26)
پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟
(مرسلات 50)
چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟
(انفطار 6)
مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود.
(روم 48)
من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم.
(انعام 60)
من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می‌دهم.
(قریش 3)
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگر با هم باشیم.
(فجر 28-29)
تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم.
(مائده 54
 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود ،
دری دیگر باز می شود ولی ما اغلب چنان به دربسته چشم می دوزیم که درهای باز را نمی بینیم .
:گل:
 
بالا