وقف
خنده هاتو وقف من کن این روزا،رو لبا خنده واقعی کمه
شب نشسته رو به روی پنجره،جای خالی تو باز کنارمه
عطرو بردار با نسیم خنده هات،دنیا رو دچار بی قراری کن
سر بزن از سر جمله های من،خطای خزونی رو بهاری کن
تو میتونی دستاتو ستون کنی،که نریزه اسمون روی زمین
تو میتونی صد تا واژه جا بدی،تو ترانه ها به جای نقطه چین
رد انگشتای خستت روی خاک...!بازم این خاطره گریه میکنه
غروبا وقتی تو نیستی آسمون پشت این پنجره گریه میکنه
با چشات ستاره ریزی کن تو شب،عکس ماه و با ستاره ها بکش
بگو هستی تو ترانه های من،بگو هستی خط به خط تا آخرش
تو باشی صدا باشه نفس باشه،بخدا دیگه چیزی کم ندارم
من میخوام شونه هاتو داشته باشم،وقت گریه بغضمو جا بذارم
من میخوام واست یه آواز بخونم،که قناری از خجالت بمیره
من میخوام چشماتو جوری بنویسم که شب از نگاه تو جون بگیره
رد انگشتای خستت روی خاک...!بازم این خاطره گریه میکنه
غروبا وقتی تو نیستی آسمون پشت این پنجره گریه میکنه
محسن بوالحسنی