• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

رد پای احساس...

شبگرد

کاربر ويژه
هر چقدر مي خواهي از من فرار کن

قيامت هم که باشد

گوشه اي آخر پيدايت مي کنم

ميدانم

باز هم ميبينمت...

دل به همين

لحظه بسته ام..
 

baroon

متخصص بخش ادبیات

ابرو که درهم می کشی
آرزوهایم مچاله می شوند...
باید بروم خودم را فراموش کنم
تو را که نمی شود!
 

شبگرد

کاربر ويژه
درد دارد ... اين شبهايي كه نميدانم چراغ اتاقت را كدام لعنتي خاموش ميكند...!
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
آن روزها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختند ، این

روزها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند . . .


آن روزها مال باخته می شدی و این روز ها دلباخته
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم
که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم زمین را از زیر پاییم بکشند…...!!
 

shakira

متخصص بخش پزشکی
بالای قــبر خود نشستـه ام ...

زار مـیزنم،

چـرا هر روز مـرا مـی کشید ولـی

خاکم نمـی کنید ...


:گل:
 
آخرین ویرایش:

*pooneh*

متخصص بخش سینما،تلویزیون و تئاتر
هزار تکه شد این من ب لطف آینه هایت|سیدحمیدرضا برقعی

ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻏﻮﻏﺎ، ﻣﯿﺎﻥ ﺻﺤﻦ ﻭ ﺳﺮﺍﯾﺖ

ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺁﯾﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ؟

ﻣﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﺑﺮﺁﻧﻢ ﮐﻪ ﺩﻋﺒﻼ*ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ

ﻏﺰﻝ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻋﺒﺎﯾﺖ

*

ﻣﻦ ﻭ ﻋﺒﺎﯼ ﺷﻤﺎ؟ ﻧﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻠﻪ ﺩﺍﺭﻡ

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺷﻤﺎﯾﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﻡ

ﻫﻨﻮﺯ ﺷﻌﺮ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺗﻮﻗﻊ ﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﻡ

ﻣﻨﯽ ﮐﻪ ﺷﻌﺮ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﺩﻋﺎﯾﺖ

*

ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ ﺁﺭﯼ، ﻧﮕﺎﻫﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ

ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﻢ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﺞ ﮔﻬﺮﺷﺎﺩ

ﺑﺪﻭﻥ ﻭﻗﻔﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﻣﺎﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺩ

ﻫﺰﺍﺭ ﺗﮑﻪ ﺷﺪ ﺍﯾﻦ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﺁﯾﻨﻪ ﻫﺎﯾﺖ

*

ﭼﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﻏﺰﻝ ﻏﺰﻝ ﻧﺸﺪﻡ ﻣﺴﺖ

ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺿﺮﯾﺤﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻋﻮﺍﻣﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ

ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻫﺴﺖ ﺑﯿﻔﺘﻢ ﺷﺒﯿﻪ ﺳﺎﯾﻪ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ؟

*

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺷﮏ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﻦ

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻟﺤﻈﻪﺀ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﺑﯿﻦ*ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﺭﻓﺘﻦ

ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﺘﺎﻧﻪﺀ ﺩﺭ ﻣﻦ ـ

ﮐﺒﻮﺗﺮﺍﻧﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯾﺖ

ﻣﺮﺑﻊ

*ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ

ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﻧﯿﺴﺖ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ

ﻭ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ

ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻏﻮﻏﺎ ﻣﯿﺎﻥ ﺻﺤﻦ ﻭ ﺳﺮﺍﯾﺖ
 

*pooneh*

متخصص بخش سینما،تلویزیون و تئاتر
رقص آرام

رقص آرام - حتما تا انتها بخوانید




این شعر توسط یک نوجوان مبتلا به سرطان نوشته شده است..
written by a teenager with cancer.

She wants to see how many
people get her poem..
او مایل است بداند چند نفرشعر او را می خوانند..

It is quite the poem. Please pass it on.
این کل شعر اوست. لطفا آنرا برای دیگران هم ارسال کنید.
This
poem was written by a terminally ill young girl in a
New York
Hospital
این شعر را این دختربسیار جوان در حالی که آخرین روزهای زندگی اش را سپری می کند در بیمارستان نیویورک نگاشته است
It was sent
by
و آنرا یکی از پزشکان بیمارستان فرستاده است.
a medical doctor



SLOW DANCE
رقص آرام
Have you ever
watched kids

آیا تا به حال به کودکان نگریسته اید

On a merry-go-round?
در حالیکه به بازی "چرخ چرخ" مشغولند؟

Or listened to
the rain

و یا به صدای باران گوش فرا داده اید،

Slapping on the ground?

آن زمان که قطراتش به زمین برخورد می کند؟

Ever followed a
butterfly's erratic flight?

تا بحال بدنبال پروانه ای دویده اید، آن زمان که نامنظم و بی هدف به چپ و راست پرواز می کند؟

Or gazed at the sun into the fading
night?

یا به خورشید رنگ پریده خیره گشته اید، آن زمان که در مغرب فرو می رود؟

You better slow down.

کمی آرام تر حرکت کنید
Don't dance so
fast.

اینقدر تند و سریع به رقص درنیایید
Time is short.

زمان کوتاه است
The music won't
last

موسیقی بزودی پایان خواهد یافت

Do you run through each day

On the
fly?

آیا روزها را شتابان پشت سر می گذارید؟
When you ask How are you?
آنگاه که از کسی می پرسید حالت چطور است،
Do you hear the
reply?

آیا پاسخ سوال خود را می شنوید؟
When the day is done
هنگامی که روز به پایان می رسد
Do you lie in your
bed

آیا در رختخواب خود دراز می کشید
With the next hundred chores
و اجازه می دهید که صدها کار ناتمام بیهوده و روزمره
Running through
your head?

در کله شما رژه روند؟
You'd better slow down
سرعت خود را کم کنید. کم تر شتاب کنید..
Don't dance so
fast.

اینقدر تند و سریع به رقص در نیایید.
Time is short.
زمان کوتاه است.

The music won't
last. موسیقی دیری نخواهد پائید
Ever told your child,
آیا تا بحال به کودک خود گفته اید،

We'll do it
tomorrow?
"فردا این کار را خواهیم کرد"

And in your haste,
و آنچنان شتابان بوده اید
Not see
his

که نتوانید غم او را در چشمانش ببینید؟
sorrow?

Ever lost touch,
تا بحال آیا بدون تاثری
Let a good
friendship die

اجازه داده اید دوستی ای به پایان رسد،
Cause you never had time
فقط بدان سبب که هرگز وقت کافی ندارید؟
or call
and say,'Hi'
آیا هرگز به کسی تلفن زده اید فقط به این خاطر که به او بگویید: دوست من، سلام؟
You'd better slow down.
حال کمی سرعت خود را کم کنید. کمتر شتاب کنید.
Don't dance
so fast.
اینقدر تند وسریع به رقص درنیایید.
Time is short.
زمان کوتاه است.
The music won't last.موسیقی دیری نخواهد پایید.

When you run so fast to get somewhere
آن زمان که برای رسیدن به مکانی چنان شتابان می دوید،
You
miss half the fun of getting there.
نیمی از لذت راه را بر خود حرام می کنید.
When you worry and hurry
through your day,
آنگاه که روز خود را با نگرانی و عجله بسر می رسانید،
It is like an unopened
gift....
گویی هدیه ای را ناگشوده به کناری می نهید..
Thrown away.
Life is not a

زندگی که یک مسابقه دو نیست!
Do take it slower


کمی آرام گیرید
Hear the


music

به موسیقی گوش بسپارید،
Before the song is over.


پیش از آنکه آوای آن به پایان رسد.
FORWARDED E-MAILS ARE TRACKED TO OBTAIN THE TOTAL COUNT.
 

*pooneh*

متخصص بخش سینما،تلویزیون و تئاتر
دلم گرفت

دلم گرفته به اندازه ي وسعت تمام دلتنگي هاي عالم.شيشه قلبم آن قدر نازک شده که با کوچکترين تلنگري مي شکند.دلم مي خواهد فرياد بزنم ولي واژه اي را نمي يابم که عمق دردم را در فرياد منعکس کند. فريادي در اوج سکوت که هميشه براي خود سر داده ام .کاش مي شد سرنوشت را با آرزوهاي شيرينم عجين کنم .دلم به درد مي آيد وقتي سرنوشت را به نظاره مي نشينم .کاش مي شد پرواز کنم ، پروازي بي انتها به ابديت....کاش مي شد در هجوم بي رحمانه درد، خودم را پيدا کنم.نفرين به بودن وقتي با چاشني درد همراه است. بغض کهنه اي گلويم را مي فشارد به گوشه اي پناه مي برم
 

شبگرد

کاربر ويژه
گوش راستم سوت می کِشد

حتمن داری از من حرف می زنی (!)

دلم را به این خرافات خوش می کنم

که از تو حرف بزنم ..

-----------
کامران رسول زاده
 

Miss zahra

متخصص بخش تکنولوژی
هرگز حسرتی در هیچ کجای دنیا این چنین یک جا جمع نمیشود
که در این سه کلمه کوتاه است "او دوستم ندارد"
 

*pooneh*

متخصص بخش سینما،تلویزیون و تئاتر
در شب سرد زمستانی....



8848198209387316139114180242252898125110.jpg


در شب سرد زمستانی
کوره ی خورشید هم، چون کوره ی گرم چراغ من نمی سوزد.
و به مانند چراغ من
نه می افروزد چراغی هیچ،
نه فروبسته به یخ ماهی که از بالا می افروزد.
من چراغم را در آمد رفتن همسایه ام افروختم در یک شب تاریک.
وشب سرد زمستان بود،
باد می پیچید با کاج،
در میان کومه ها خاموش
گم شد او از من جدا زین جاده ی باریک.
و هنوزم قصه بر یاد است
وین سخن آویزه ی لب:
که می افروزد؟ که می سوزد؟
چه کسی این قصه را در دل می اندوزد؟
در شب سرد زمستانی،
کوره ی خورشید هم، چون کوره ی گرم چراغ من نمی سوزد.
 

دختر مهتاب

متخصص بخش آموزش خیاطی
[FONT=georgia, Vazir, times, serif]تو دور میشوی[FONT=georgia, Vazir, times, serif][FONT=georgia, Vazir, times, serif]من در همين دور می مانم[FONT=georgia, Vazir, times, serif][FONT=georgia, Vazir, times, serif]پشيمان که شدی[FONT=georgia, Vazir, times, serif][FONT=georgia, Vazir, times, serif]برنگرد ![FONT=georgia, Vazir, times, serif][FONT=georgia, Vazir, times, serif]لاشه ی يک دل که ديدن ندارد
[FONT=georgia, Vazir, times, serif]
 

ناهید

متخصص بخش
هر جای دنیا که بروی باز هم عاشق می شوی


هر جای دنیا که بروی باز هم عاشق می شوی

فرقی نمی کند...این که یک باره به سرت بزند که بروی ..
یک جایی دیگر
جایی که شبیه این جا نباشد .
شاید شهری دیگر . کشوری دیگر
جایی که آسمانش آبی تر باشد
ولی باور کن
هر جای دنیا که بروی باز هم عاشق می شوی .
روزی نگاهت در نگاهی گره می خورد و دلت می لرزد



به خیالت محکم بوده ای نه ؟!
باور نکن


...در این دنیا محکم تراز سنگ هم دیده ای ؟
.وقتی که دستخوش جزر و مدهای عشق شدی
سنگ هم که باشی آن قدر صیقل می خوری تا زیبا شوی !


هر جای دنیا که بروی باز هم چشم هست ...دل هست ..
.و بیشترش شاید
...تنهایی هست ..

و یک نفر که وقتی نزدیکت می شود بیقرارش شوی..
دور می شود دلتنگش شوی ...
می گریزد، به دنبالش بدوی .
..اما همین که خیال رسیدن به سرت بزند ،نمی رسی... تلاش نکن !
از من می شنوی اگر عاشق شدی بی خیال رسیدن باش !

عشق فرصتی برای رسیدن نیست ..
شاید عشق
توی همین فاصله ها، یک جایی کنار همین اشک های گاه و بی گاهت.
.. جایی کنار همین ترانه هایی که ناگفته ماندند
و یا در مسیر گفتن از دهن افتادند
باشد

و شاید توی همین سکوت گلوگیر و بیقراری های دم غروب .
..انتظارهای بی پاسخ به نامه های مهر شده با اشک
که هرگز به دستش نرساندی

..یا شاید.......نمی دانم..
.همین پریشان کردن گیسوانت ...پوشیدن زیباترین پیراهنت
نشستن ات لب پنجره ...
همین چشم براهی
و دلشوره های شیرینش

...اصلا شاید عشق همه اش همین باشد !

اصلا عشق شاید همه اش درست لحظه ی جدا شدن متولد شود

شاید هم متولد مهر باشی و بخواهی که عشق و مهر ازسر انگشتانت
در دل نوشته هایت زاده شود

ولی باید بدانی
گاهی وقتی از دست می دهی به دست آورده ای !
درست همان لحظه که از دست می دهی عاشق ترین می شوی !
عشق و جدایی همزاد هم اند !
همان طور که هر سلام و خداحافظی
جدایی ناپذیرند !


پس خودت را آماده کن ! بگذارهدف خود عشق باشد...
باور کن زندگی معنا پیدا میکند ..زیبا میشود ..
شاید اگر به او برسی غروب ها این قدر زیبا نباشد
نظاره کردن طلوع خورشید همراه صدای قلبت این قدر لطیف و آهنگین نباشد
بوی یاس امین الدوله توی حیاط این قدر دل انگیز نباشد
چون عاشقی .....
زندگی برایت زیباست ..


قرن هاست که عشق دست از سر آدمی بر نمی دارد !
حالا چه عاقل ترین باشی چه دیوانه ترین !
روزی مسحور چشمانی می شوی که بی تابت می کند !
حالا خودت می دانی انتخاب با توست
یا تمام این جاده ی سخت و پر پیچ و خم را به خیال رسیدن می دوی و
اگر سراب بود می شکنی !



یا تنها به مسیر می اندیشی ..
.به زیبایی ها و سختی هایی که هر لحظه برایت ظاهر می شوند !

درست این است
بگذار معشوق زیبایی مسیر باشد ...
زیبایی حرکت ...تکاپو ...امید ...زندگی ...
نه رسیدن !
که اگر تنها رسیدن باشد یک جایی تمام می شوی !
یک جایی که دستت به دستانش برسد !



حالا دلتنگ چه هستی ؟
این که روزهاست او را ندیده ای ؟
یا خیال بی مهری اش دارد دیوانه ات می کند ؟
یا هنوز گرفتار سکوتی و از دلت گریخته ای ؟
یا خسته از تمام فاصله ها و نرسیدن هایی ؟ ...
این ها غصه های تکراری همه ی عاشق های دنیاست ..
.وقتی گرفتار یکی از این ها می شوی
یادت می رود که عشق یعنی
همین ها !



تو داری صیقل می خوری که زیبا شوی
باور کن خدا دل زیبا را به هرکسی نمی دهد .
خوب بوده ای..لیاقت داشته ای که عاشق شده ای !


 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی

تعداد زیادی تاپیک یک پستی با تاپیک رد پای احساس ادغام شد. دوستان لطفا پست های ادبیتون رو در تاپیک های مهم شده ارسال کنید و به صورت جداگانه در این بخش تاپیک نزنید.

 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی

[h=5][h=5]
بيستون هيچ، دماوند اگر سد بشود
چشم تو قسمت من بوده و بايد بشود

زده ام زير غزل؛ حال و هوايم ابريست
هيچ کس مانع اين بغض نبايد بشود

بی گلايل به در خانه تان آمده ام
نکند در نظر اهل محل بد بشود؟

تف به اين مرگ که پيشانی ما را خط زد
ناگهان آمد تا اسم تو ابجد بشود

ناگهان آمد و زد، آمد و کشت ،آمد و برد
- او فقط آمده بود از دل ما رد بشود-

تيشه برداشته ام ريشه خود را بزنم
شايد افسانه ی من نيز زبانزد بشود

باز هم تيغ و رگ و... مرگ برم داشته است
خون من ضامن ديدار تو شايد بشود...



حامد بهاروند​
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
شب شعر

به احترام قافيه
دلم قيام می کند
تنم شکوفه می دهد
لبم سلام می کند
...
غزل، قصيده، مثنوی
رباعی نگاه ِ من
سروده های بی کسی
طلوع مهر و ماه من
...
اشاره می کنم شبي
به عابران روی پل
شبی ستاره می شوم
به چادر ِ نماز گل
...
شبی شکست مي خورم
از آسمان و پنجره
هجوم بغض می رسد
به ناله های حنجره
...
شبی به سجده می روم
به شعر و شاخه های آن
به بيت، بيتِ يک غزل
به واژه، واژه های آن
...
به افتخار لحظه ها
شروع شعر بی ريا
شبی که سوت می کشم !
تو هم به ديدنم بيا
...
ببين کنار خانه ام
به سمت چپ که می روی
نوشته ام به کاج خود
«ز ياد من نمی روی»
...
...
____________
فریبا شش بلوکی - کتاب بهانه
 
بالا