• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

عشق و عاشق

eliza

متخصص بخش
شعر جدایی

پرستو ها چرا پرواز کردید
جدایی را شما آغاز کردید
خوشا آنانکه دلداری ندارند
به عشقو عاشقی کاری ندارند
خداحافظ برای تو رهایی
برای من فقط درد جدایی
خداحافظ برای تو چه آسان
ولی قلبم ز واژه اش چه سوزان
خداحافظ
خداحافظ طلوعم
خداحافظ غروبم
خداحافظ تو ای تنها امیدم
خداحافظ تو ای تنها امیدم
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
از بهار

تقویم می ماند

از من

استخوانهایی که تو را

دوست داشتند ...
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
شب را
در آسياي چشمانت
خرد مي كردي
تا از آن
روز را برآوري
كه پنجره ها باز شوند؛ببينند
تنها تويي
كه به فكر آفتاب شان هستي !
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
خورشيد
اين جا سردتر از نگاه شهراست حتا

كه خشك نمي كندم
شبيه خورشيد پيشاني ت
هرجا كه بودي
مي تابيدي
مي خنديدم از گرماي...
اما تونيستي بيايي
از روي بندرخت خيس
جمع كني-برداري ام.

اين جامن سردم است-نمي بيني؟!
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
با زمين خيلي غريبم
با هواي تو صميمي
ديده بودمت هزار بار
تو يه رؤياي قديمي
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
دل نوشته ها...

سلام
با اجازه مريم جون اين تايپيك رو ميزنم...

براي هركي حتما پيش مياد جمله اي ... شعري و حتي يك بيتي كه از ذهن و قلبمان در مواقعي خاص تراوش كنه...
كه مطمئنا دفعه دومي وجود نداره اون لحظه ... و زيبايي اين نوشته ها به همون يكبار و تك بودنش هست ...

بنابراين بياييم اين دل نوشته هامون رو در اين تايپيك قرار بديم تا بقيه دوستانمون رو در لذت اين نوشته هاي خودمون شريك كنيم...

:گل::گل:
 
آخرین ویرایش:

eliza

متخصص بخش
متاسفم برات ای دل ساده!!!!!!!

کوله بار آرزوهات روی دوشت
تا کجاها رفتی با پای پیاده
رفتی و به هرچی خواستی نرسیدی
متاسفم برات ای دل ساده
دل به هر کی دادی از سادگی دادی
زندگیتو پای دلدادگی دادی
هر جا که دیدی چراغی پر فروغه
تا بهش رسیدی فهمیدی دروغه
عاشق و خسته و غمگین و پریشون
دل بی کس دلک بی سر و سامون
دل زخمی ، دل تنها و تکیده
دل گریون من و ای دل گریون
کوله بار آرزوهاتو کی دزدید
دل دیوونه به گریه هات کی خندید؟
عاشق و خسته و غمگین و پریشون
دل بی کس دلک بی سر و سامون
تو رو با هول و ولا تنها گذاشتن
اونا که لیاقت عشقو نداشتن
تک و تنهایی و با پای پیاده
متاسفم برات ای دل ساده
 

eliza

متخصص بخش
اهاي مسافر
ديگه كوله بارتم بستي؟​
كجا داري ميري؟​
مگه اينجا بهت بدگذشت؟​
مگه اينجا غير ي قلب عاشق و ي ادم ديونه چيز ديگه اي هم بود؟​
اهاي مسافر
اينقدر عجله نكن​
داري ي چيزيو جا ميزاري​
دوست دارم هايي كه گفتي رو جا گذاشتي​
ساكتو باز كن...​
خودم برات ميزارمشون توش​
نميخوام تو خسته شي​
بيا پاهاي من مال تو​
تا ميتوني ازشون كار بكش​
تا هرجا بخواي ميبرنت​
من هميشه پشت پنجره چشم به راهت ميشينم​
ديگه احتياجي به اين پاها ندارم​
اهاي مسافر
ميگن راه خيلي دور و درازيه​
توي ساكت همه چي داري؟​
ي وقت به چيزي احتياج پيدا نكني...​
شنيدم توي مسيرت هواش طوفانيه​
گرد و خاكش چشماتو اذيت نميكنه؟​
باشه بيا چشمامم مال تو​
وقتي پشت پنجره منتظر اومدنت نشستم احتياجي ندارم ببينمت​
صورت ماهت توي وجودم نقش بسته​
هر وقت برگشتي عطر وجودت منو خبر دار ميكنه​
داري ميري مسافر؟​
اره ديگه وقت رفتنته​
داره ديرت ميشه​
بزار ي بار ديگه نگات كنم بعد چشامو بگير​
اينم ساكت​
خودم چكش كردم همه چيز توش بود​
قلبمم مي خواي؟​
باشه هر چي تو بگي​
فقط خيلي مراقبش باش​
قلب من خيلي كوچيكه​
زود ميشكنه​
بيا بگيرش...​
داري چيكار ميكني؟​
چرا انداختيش رو زمين؟​
نه خواهش ميكنم​
خواهش ميكنم مسافر​
لگدش نكن...​
تو قلبمو با پاهايي كه بهت دادم له كردي​
قلبمو با پاهاي خودم له كردي...​
حالا ميتوني بري​
اينجا ديگه هيچ قلبي نميتپه تا بخواي بخاطرش برگردي​
فقط ي ديونه ي عاشق به انتظار روز برگشتنت نفس ميكشه...​
چي؟​
حتي ميخواي جلوي نفس كشيدنم رو هم بگيري؟​
باشه ديگه حتي نفس هم نمي كشم​
قول ميدم​
فقط مسافر
ميخواستم بگم​
تو تنها وجودمو ازم گرفتيو از بين بردي​
اما هيچ وقت نميتوني عشقمو از بين ببري​
خيل خب​
از حالا ديگه نفس هم نميكشم...
 

Nethunter

متخصص بخش شبکه و اینترنت
راز شقایق




شقایق گفت :با خنده نه تبدارم ، نه بیمارم

گر سرخم ،چنان آتش حدیث دیگری دارم


گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی


نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی






یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود


و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه


ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت


ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته





و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود

ز آنچه زیر لب می گفت: شنیدم سخت شیدا بود

نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش

افتاده بود- اما طبیبان گفته بودندش



اگر یک شاخه گل آرد ازآن نوعی که من بودم


بگیرند ریشه اش را و بسوزانند


شود مرهم برای دلبرش آندم شفا یابد

چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را





بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده


و یک دم هم نیاسوده، که افتاد چشم او ناگه به روی من

بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من





به آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و


به ره افتاد و او می رفت و من در دست او بودم


و او هرلحظه سر را رو به بالاها


تشکر می کرد پس از چندی




هوا چون کوره آتش زمین می سوخت


و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت


به لب هایی که تاول داشت گفت:اما چه باید کرد؟




در این صحرا که آبی نیست


به جانم هیچ تابی نیست


اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من


برای دلبرم هرگز دوایی نیست






واز این گل که جایی نیست ؛ خودش هم تشنه بود اما


نمی فهمید حالش را چنان می رفت و


من در دست او بودم وحالا من تمام هست او بودم




دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟


نه حتی آب، نسیمی در بیابان کو ؟




و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت


که ناگه روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر اوکم شد


دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد- آنگه



مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت


نشست و سینه را با سنگ خارایی


زهم بشکافت زهم بشکافت




اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد


زمین و آسمان را پشت و رو می کرد


و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد



نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را


به من می داد و بر لب های او فریاد


بمان ای گل که تو تاج سرم هستی


دوای دلبرم هستی بمان ای گل



ومن ماندم نشان عشق و شیدایی


و با این رنگ و زیبایی

و نام من شقایق شد

گل همیشه عاشق شد




 

خانمی

کاربر ويژه
کوی عشق

عجب راهی است راه عشق کانجا ---------- ;کسی سر بر کند کش سر نباشد
; بسوز اوراق اگر هم درس مایی ---------- ;که علم عشق در دفتر نباشد
;* در ازل پرتو حُسنت ز تجلّی دم زد ---------- ;عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
; جلوه ای کرد رُخت دید ملک عشق نداشت ----------;عین آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد
;* سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ ---------- ;که نه خاطر تماشا نه هوای باغ دارد
;* به کوی عشق منه بی دلیلِ راه، قدم ---------- ;که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
;* جناب عشق بلند است همتی حافظ ---------- ;که عاشقان ره بی همتان به خود ندهند
;* تو را صبا و مرا آب دیده شد غمّاز ---------- ;وگرنه عاشق و معشوق راز دارانند
;* گفتم صنم پرست مشو با صمد نشین ---------- ;گفتا به کوی عشق همین و همان کنند
;* به عزم مرحله عشق پیش نِه قدمی ---------- ;که سودها کنی ار این سفر توانی کرد
;* فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست ---------- ;کجاست شیر دلی کز بلا بپرهیزد
;* جهانیان همه گر منع من کنند ز عشق ---------- ;من آن کنم که خداوندگار فرماید


abutilon-280x300.jpg
سایه معشوق


;* طمع ز فیض کرامت مبر که خلق کریم ---------- ;گنه ببخشد و بر عاشقان ببخشاید
;* کام خود آخر عمر از می و معشوق بگیر ---------- ;حیف از اوقات که یکسر به بطالت برود
;* چو عاشق می شدم گفتم که بُردم گوهر مقصود---------- ;ندانستم که این دریا چه موج بی کران دارد
;* سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد ---------- ;ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
;* خیره آن چشم که آبش ندهد گریه عشق ---------- ;تیره آن دل که درو شمع محبت نبود
;* لاف عشق و گله از یار زهی لاف و دروغ ---------- ;عشق بازان چنین مستحق هجرانند
;* شوخی مکن که مرغِ دلِ بیقرار من ---------- ;سودای جام عاشقی از سر به در نکرد
;* دانی که چنگ و عود چه تقریر می کنند---------- ;پنهان خورید باده که تعزیر می کنند
;ناموس عشق و پرده عشّاق می درند---------- ;عیب جوان و سرزنش پیر می کنند
;گویند سرّ عشق مگویید و مشنوید ---------- ;مشکل حکایتی است که تقریر می کنند
;* مدان حقیر گدایان عشق را کاین قوم ---------- ;شهانِ بی کمر و خسروان بی کلهند
;* الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها ---------- ;که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
;* هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ---------- ;ثبت است بر جریده عالم دوام ما
;* نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ ---------- ;طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد


Crocus_corsicus-300x283.jpg

غم عشق

دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد ---------- ;چه بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
;فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت ---------- ;یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
;* عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی ---------- ;عشق داند که در این دایره سرگردانند
;* به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود ---------- ;که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود
;حدیث عشق که از حرف، صوت مستغنی است ---------- ;به ناله نی و دف در خروش و غلغله بود
;* جمالت آفتاب هر نظر باد ---------- ;ز خوبی روی خوبت خوب تر باد
;دلی کو عاشق رویت نباشد---------- ;همیشه غرقه خون جگر باد
;مرا از تُست هر دم تازه عشقی ---------- ;ترا هر ساعتی حُسنی دگر باد
;به جان مشتاق روی تُست حافظ ---------- ;ترا بر جان مشتاقان نظر باد
;* طریق عشق پر از شور و فتنه است ای دل ---------- ;بیفتد آنکه درین راه با شتاب رود


salvia-farinacea-victoria-300x300.jpg

دفتر عشق


;عشق تو نهالِ حیرت آمد ---------- ;وصل تو کمالِ حیرت آمد
;نه وصل بماند و نه واصل ---------- ;آنجا که خیال حیرت آمد
;از هر طرفی که گوش کردم ---------- ;آواز سؤال حیرت آمد
;چون طایر وهم ما در این راه ---------- ;هم بی پر و بال حیرت آمد
;سر تا قدم وجود حافظ ---------- ;در عشق، نهالِ حیرت آمد


پدیدآورنده: حافظ شیرازی​
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
[FONT=Vazir, times, serif]گفته بودي تو بگو[FONT=Vazir, times, serif]
چه بگويم اي دوست
كه سزاوار شنيدن باشد
زير شلاق نگاه
بهتر از نعره ي ديدن باشد
اشتياقم بس نيست؟
با توام
شوق نگاهم بس نيست؟
روز ديدار تو ميلادم بود
رو به هم آينه وار
روز تكرارم بود
با تو انديشه ي من قدرت پرواز گرفت
شعر تنهايي من مونس و همراز گرفت
با تو من واژه ي ترديد نميدانم چيست
به چه مي انديشی؟
به فريب...
به سراب...
به گمان...
باورم كن و نترس
محفل قلب مرا

[FONT=Vazir, times, serif]تو به تن كن ونلرز

asireshghfaratareshgh.jpg
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
پروانه بالش را داد
خورشید نورش را
... من جانم را می دهم !
مرا استجابت کن !!!
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]بیا با من...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]به جایی دور...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]به دشت سادگی هایم...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]به رویاهای شیرینم...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]بیا با من ...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]به این بزم شبانگاهی...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]غمت را پشت در بگذار...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]بیا و خنده را با خود...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]به مهمانی ببر امشب...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]بیا با من...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]خیالت را به من بسپار...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]بیا با آب رودخانه...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]نگاهت را بشور...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]آرام و آهسته...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]بیا و جور دیگر بین...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]بیا و با صدای من...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]دلت را غسل شادی ده...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]بیا اینجا...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]بیا با من...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]به این بزم شبانگاهی...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]نگاهت را ...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]دلت را...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]دست هایت را...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]به من بسپار...
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
تو را گم کرده ام امروز

و حالا لحظه ها با من

گرفتار سکوتی سرد و سنگینند

و چشمانم .........

که تا دیروز به عشقت می درخشیدند

نمی دانی چه غمگیند
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]در هوای مه آلود_ نم کشیده وسرد
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]همچون اسکله ای تنها
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]گمشده در پس تصویر خیالی قاب دریا
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]به انتظارت در می آیم
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]تا شاید
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]تن به تن
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]بادی وحشی
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]تو را به من
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]من را به تو
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]درآویزد !
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
تو بارون رسیدی با چشمای خیست
با دستای گرمِ ستاره نویست
تو بارون رسیدی، ترانه رها شُد
شبِ کهنه کوچید، جهان مالِ ما شُد
من از تو شکفتم، من از تو رسیدم
یه دنیای تازه، تو چشم تو دیدم

تو بارون که رفتی، شبم زیرُ رو شُد!
یه بغضِ شکسته رفیقِ گلو شد!
تو بارون که رفتی، دلِ باغ چه پژمرد!
تمامِ وجودم تو آیینه خط خورد!

هنوز وقتی بارون تو کوچه می باره
دلم غصه داره، دلم بی قراره
نه شب عاشقانه س، نه رؤیا قشنگه
دلم بی تو خونه، دلم بی تو تنگه
یه فانوسِ مُرده تو برقِ چشامه
بدونِ تو حسرت همیشه باهامه

تو بارون که رفتی، شبم زیرُ رو شُد!
یه بغضِ شکسته رفیقِ گلو شد!
تو بارون که رفتی، دلِ باغ چه پژمرد!
تمامِ وجودم تو آیینه خط خورد

هنوز وقتی بارون تو کوچه می باره
دلم غصه داره، دلم بی قراره
نه شب عاشقانه س، نه رؤیا قشنگه
دلم بی تو خونه، دلم بی تو تنگه
یه فانوسِ مُرده تو برقِ چشامه
بدونِ تو حسرت همیشه باهامه

تو بارون که رفتی، شبم زیرُ رو شُد!
یه بغضِ شکسته رفیقِ گلو شد!
تو بارون که رفتی، دلِ باغ چه پژمرد!
تمامِ وجودم تو آیینه خط خورد

GIRL_IN_RAIN__72dpi.jpg
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
کاش میدیدم چیست !
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست...
آه وقتی که تو ، لبخند نگاهت را می تابانی

بال مژگان بلندت را می خوابانی
آه وقتی که تو چشمانت ،
آن جام لبالب از جان دارو را
سوی این تشنه ی جان سوخته ، می گردانی
موج موسیقی عشق
از دلم می گذرد
روح گلرنگ شراب
در تنم می گردد
پر پرم می کند ، ای غنچه ی رنگین ! پر پر !
من در آن لحظه ، که چشم تو به من می نگرد
برگ خشکــیده ی ایمــان را
در پنجه ی باد
رقـص شیـطانی خواهش را
در آتــش سبز!
نــور پـنــهانــی بخشــش را
در چشمه ی مهر
اهتزاز ابدیت را می بینم
پیش ازین سوی نگاهت ، نتوانم نگریست
اهتــزاز ابدیـت را یارای تماشــایم نیـسـت
کاش میگفتی چیست
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
23231241169612482287993162381787910013144.jpg


.
.
.



دیدار
با تو میسر نمی شود.
می آیی،
می بینمت
در یک به هم زدنٍ چشم،
در لحظه ای یگانه
که هر دم تکرار می شود.

با این همه
هنوز نیامده ای،
دیگر رفته ای،
همیشه همین طور است




و من همیشه،
هنوز.
در انتظارٍ آمدنت،
دل تنگٍ رفتنت می مانم
هنوز،
همیشه.

 
بالا