• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

عشق و عاشق

baroon

متخصص بخش ادبیات



چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو؟

گاه می اندیشم
خبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید؟

آن زمان که خبر مرگ مرا می شنو
روی خندان تو را کاشکی می دیدم
شانه بالا زدنت را بی قید
و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر
چه کسی باور کرد؟
جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد؟

می توانی تو به من زندگانی بخشی
یا بگیری از من
آنچه را می بخشی
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



اینطــور قبـــول نیستــ

چشمهــایتــ را زمیـن بگــذار

بیـــا دستــ خــالــی بجنگیــمــ
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
ضیافت های عاشق را
خوشا بخشش ، خوشا ایثار
خوشا پیدا شدن در عشق
برای گم شدن در یار
چه دریایی میان ماست
خوشا دیدار ما در خواب
چه امیدی به این ساحل
خوشا فریاد زیر آب
خوشا عشق و
خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن
خوشا از عاشقی مردن
اگر خوابم اگر بیدار
اگر مستم اگر هوشیار
مرا یارای بودن نیست
تو یاری کن مرا ای یار
تو ای خاتون خواب من
من تن خسته را دریاب................ ایرج جنتی عطائی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
550918_494186737264044_801752984_n.jpg



عاشق شدن چيز ساده ايست . . .
مهم عاشق ماندن است
بي انتها..
بي زوال..
تا ابد..
بي منت....!

 

پانته آ

متخصص بخش
عشق فقط عزیزمو دوستت دارم نیست !

عشق اینه که تو هر شرایطی باهاش باشی حتی اگه نفهمه .
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
زنانه عاشق شو ... مردانه از عشقت محافظت کن

و کودکانه سالهای سال عشقت را تازه نگهدار ..!
 

araz1

Banned
[h=6]کمر بسته ام به خودکشی ...

بیخیال هم نمی شوم ...

هم دست اند با من ؛

این سیگارهای تلخ و آن خاطـرات
 

araz1

Banned
ندگیم رو لب تیغه نمیشه با تــو بیام
زخم من خیـلی عمیقه نمیشه با تو بیام
آخـر قـصه چی میشه خودمم نمیدونم
واسه اینکه با تو باشـم میخوام و نمیتونم
خیلی حرفارو نمیشه با ترانه ها بگی
عمریه چشمامو بستم رو تموم زندگی
وقتی ترسی تو دلم نیست واسه چی سکوت کنم
من به قله نرسیدم که بخوام سقوط کنم
اما تو پر بکـش حتی اگه آسمونی نیست
اگه افتادی به خاکم باز رو باورت بِایست
... توی چشمامون با این که قطره های بارونه
تو نگاه کن و بخند که آخرین خندمونه
زندگیم رو لب تیغه نمیشه با تو بیام
زخم من خیلی عمیقه نمیشه با تو بیام
آخـر قصه چی میشه خودمم نمیدونم
واسه اینکه با تو باشم میخوام و نمیتونم
 

araz1

Banned
*˙·٠•●♥♥♥ عشـــــــــــــــــــــــــــــــــق ♥♥♥●•٠·˙*ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ

♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥ به گـــــــل گفتـــــــم، ♥ عشــــــــــــــــق ♥ چیســــــت؟ ♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥

♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥ گفـــــــــت: از مــــــــــن ،خوشــگل تـــــــــ...ر اســـــــت ... ♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥

♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥ به پروانـــه گفتــــــم ، ♥ عشــــــــــــــــق ♥ چیســـــــت؟ ♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥

♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥ گفــــــــت: از مـــــــــــــن زیبـــاتــــــــــــر اســـــــــــت ... ♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥

♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥ به شمـــــع گفتــــــم، ♥ عشــــــــــــــــق ♥ چیســــــت؟ ♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥

♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥ گفــــــــت: از مــــــــــن ســـوزان تـــــــــــر اســـــــــت ... ♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥

♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥ به ♥♥ عشـــــــــــــــــــــــــــــــــق ♥♥ گفتـــــــــــــــم،... ♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥

♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥ آخــــــــــــــــــــــر تـــــــو چیستــــــــــــــــــــــــــــــی ؟!... ♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥

♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥ گفــــــــت : نگاهــــــــــــــــی بیـــــــــش نیســـتم ... .. . ♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥
♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥♥ ♥♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥♥ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ♥
♥●•٠··٠•●♥•✿•*¨`*•✿•✿•*¨`*•✿•♥●•٠··٠•●♥•✿•*¨˙·٠•●♥ادامه ...
 

araz1

Banned
...!!--~~~==÷÷»»> رفـاقــــــــــــــــــــــــت <««÷÷==~~~--!!....

=»> رفــاقــــــــــــــــــت مثــــــــل آدم برفــــــــی می مونــــه ,... <«=

=»> درســــــــــــــــــــــت کردنـــــــــــــــــــش راحتـــــــــــــــه ؛.. <«=

... =»> امــــــــــــــــــــا نگـــــــــه داشتنــــــش سختـــــــــه ! ... .. . <«=

----~~~==÷÷»»>> سختــــــــــــــــــــــــــــــه <<««÷÷==~~~----

----~~~==÷÷»»>> سخــــــــــــــــــــــــــــــت <<««÷÷==~~~----

 

araz1

Banned
*-<«÷»>-*.. بنـــــــــــــــــــام خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدای عـــاشقان ..*-<«÷»>-*

*-<«÷»>-*, کاش می شــــد عشـــــــــــــــــــق را تفسیـــــــر کــــــرد ,... ,*-<«÷»>-*

*-<«÷»>-*, کاش می شـــد عمــــــــــــــــر را... تکثیـــــــــر کـــــــــــــــرد ,... ,*-<«÷»>-*

*-<«÷»>-*, روی ایـــــــــــــــن گردونــــــــــــه نــــــــا مهربـان ,... ,*-<«÷»>-*

*-<«÷»>-*, گرمـــــی مهــــر تو را تصویـــر کرد.... ... .. . ,*-<«÷»>-*






 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
314070_494620327231077_404999076_n.jpg
[h=6]همین دلتنگیهای فصلی...
همین دلشوره های بیخودی...
همین لبخندهای گاهی به گاهی همین چشمهای خیس یواشکی...
همین لجبازیهای شبیه بچگی اصلا" همین نوشته های خط خطی...
همه‌ء اینها عشق است خود ِ خود ِ عشق است...

سختش نکن!!!!
 

araz1

Banned
ای اشک دوباره در دلم درد شدی
تا دیده ی من رسیدی و سرد شدی
از کودکی ام هر آنزمان خواستمت
گفتند دگر گریه نکن مرد شدی
 

araz1

Banned
هرچه کردم که شوم با تو همآغوش، نشد
یا کنم قصه ی عشق تو فراموش نشد
باده ی تلخ مگر عقده گشاید، ورنه
کام دل حاصل من ز آن دولب نوش نشد

 

araz1

Banned
مرغ دريا بادبان های بلندش را
در مسير باد می افراشت!
سينه می سائيد بر موج هوا،
آنگونه خوش، زيبا
كه گفتی آسمان را آب می پنداشت!



 

araz1

Banned
ای بینوا، که فقر تو، تنها گناه توست!
در گوشه ای بمیر! که این راه، راه توست

این گونه ی گداخته، جز داغ ننگ نیست
وین رخت پاره، دشمنِ حالِ تباهِ توست
...
در کوچه های یخ زده، بیمار و دربدر
جان می دهی و ورگ تو تنها پناه توست

باور مکن که در دلشان می کند اثر
این قصه های تلخ که در اشک و آه توست

اینجا لباس فاخر و پول کلان بیار
تا بنگری که چشم همه عذرخواه توست

در حیرتم از چه نگیرد در این بنا
این شعله های خشم که در هر نگاه توست!
.



 

araz1

Banned
من فكر مي كنم پس هستم . « دكارت »
من طغيان می كنم پس هستم . « كامو »
***
جام دريا از شراب بوسه ی خورشيد لبريز است،
... جنگل شب تا سحر تن شسته در باران،
خيال انگيز !
ما، به قدر جام چشمان خود، از افسون اين خمخانه سر مستيم
در من اين احساس :
مهر مي ورزيم،
پس هستيم !
.



 

araz1

Banned
یک لحظه نشد خیالم آزاد از تو
یک روز نگشت خاطرم شاد از تو
دانی که ز عشق تو چه شد حاصل من
یک جان و هزار گونه فریاد از تو.



 

araz1

Banned
نه آن دريا، كه شعرش جاودانه است،
نه آن دريا، كه لبريز از ترانه ست .
به چشمانت بگو بسپار ما را،
به آن دريا كه ناپيدا كرانه ست !



 

araz1

Banned
  • ر دل خسته ام چه می گذرد؟
    این چه شوری ست باز در سر من؟
    باز از جان من چه می خواهند؟
    برگ های سپید دفتر من؟

    ... من به ویرانه های دل چون بوم
    روزگاری ست های و هو دارم
    شیونی دردناک و روح گداز
    بر سر گور آرزو دارم

    این خطوط سیاه سر در گم
    دل من، روح من، روان من است
    آنچه از عشق او رقم زده ام
    شیره جان ناتوان من است

    سوز آهم اثر نمی بخشد
    دفتری را چرا سیاه کنم؟
    شمع بالین مرگ خود باشم
    کاهش جان خود نگاه کنم؟

    بس کنم این سیاه کاری، بس!
    گرچه دل ناله می کند: «بس نیست»!
    برگ های سپید دفتر من!
    از شما روسیاه تر کس نیست.
 
بالا