خیلی سریع از خواب بیدار شب
هر رفتش خونه ی خود
پس نمره 12 بود منهای 4 میشه 8:غش:صدای مخیلی بلند و ترسناک جیغ ی
فکرت اشتباهه:غش:
کنم دیگه :غش:
وای بگردی بازهم هست
من بهش زودی گفتم ها بره درست کنه :غش:
بگردی مردود میشه این از املا :غش:
مهدی منتظره خاطرات بعدی تو هستیم :غش: خاطره ات هم خیلی باحال بود ممنون
یه صفایی هم به تاپیک املای ما دادی :غش:
اینارو هم من پیدا کردم
تولید =تولد
نقل قول:
خیلی سریع از خواب بیدار شب
نقل قول:
هر رفتش خونه ی خود
نقل قول:
صدای مخیلی بلند و ترسناک جیغ ی
پس نمره 12 بود منهای 4 میشه 8:غش:
آقا بدو بیا مسابقه داریم هر کی بازهم بتونه غلط از این خاطره باحال پیدا کنه جایزه داره بدو بیا مسابقه بدوووووووووووووووووووووو:� �ش:
Mehdi_FXXيه پيشنهاد دارم ( خواهشا جو نگير كسيو انتقال بده انتقادات پيشنهادات :نیش
انجمن بكنيم كلا انجمن ادبيان . حدا وكيلي نمي شه از استعداد كاربران در اين زمينه چشم پوشي كرد . مدير كل مي شه آبي دل هي هي هي كيوب زياد خوشحال نشو با اين كه قافيه را رعايت كردي اما نيذارم بشي معاون !
( فوق العاده:سوتامروز روزی توپ.........توام با یه خروار سوتی به لطف لنزهای فوق پیشرفته ی سایبر شات دوستان با زوم های اپتیکال فوق الادهبالای 20 ایکس که هیچ سوتی از دید از این چشمان تیز بین پنهان نیست:نیش:
تو حرفاتو با زبون شعر میگن...:فکر:ایول به داداش با سوادم :تعجب:سلام به همه بروبچه های ایران انجمن:دوست:
من حرف هام رو با زبون شعر میگن:نیش: ... اینم تقدیم به همه ی شما:شاد:
خب این موجوداتی به اسم اورکلاکرها که تو کله ی هیچ کدومشون عقل نیست که من دومیش باشم :نیش:
باید کیس رو رو به راه میکردم ....اتاف رو مرتب میکردم....اونم کی؟ من؟؟؟؟؟؟؟؟؟:تعجب::تعجب::تعج� �: :غش:
همه اینا کارها بعد از 2 ساعت به طول انجامید که اعتراف میکنم و اغراق نمیکنم که در بین دوستانم با اخلاف یک روز رکورد زدم :غش:
گفتم یا برد به فنا رفت یا 30پی یو.........کولرش رو باز کردم.......دیدم سالمه سالمه.......برد هم هیچیش نیست.........گفتم آخه یعنی چی؟ بهش گفتم گرفتی ما رو ؟ :تعجب:
حالا قضیه چی بود؟
من.......(فوش دادم:نیش اصلا حواسم نبود که مادربوردهایی که خودشون کارت صدا دارند باید اسپیکر پنل جلوی کیس به خود کارت صدا وصل بشه که میشه....زدم به جایی که اصلا معلوم نبود چی بود؟:تعجب:
بله دوستان........11 عدد سیم با روکش پلاستیکی 2 میلیمتری کاملا ذوغ شده بودند !!!!! و سیم ها هم بعضی هاشون نصف شده بود :تعجب::تعجب::تعجب:
هیچی دیگه...سیم رو کلا قطعش کردم ........ اما 300 تا صلوات نذر کرده بودم که بعد 400 تا فرستادم :نیش:
اما چند روز بعد از این سوتیم واقعا خندم گرفت و برای یکی از رفیقام تعریفم کردم 1 ساعت داشت به من میخندید و هزار تا چیز میز بارم کرد که آخه ای.......ای........ای.......:نیش:
اینم یه خاطره ی سوتی و تلخ مسخره :نیش::نیش::نیش:
..::آبی دل::.. زعی کن زود تر برگردی
امین خان :پص لطف كنيد آغا هوشنگ تا جمعه كه من اينجا هصتم قلط املايتونو رو كنيد مي خام برنده شم.:شاد:[/
QUOTE]
این امین خانم تله گذاشته ها بچه ها خودش این شکلی نوشته داش علیه دیگه
شروع از ساعت12:32 دقیقه 28مهر1389:نیش:آقا هوشنگ :با تو جه به تایپیک بسیار با ارزش آیدای :گل: بنام غلط های املائی , سعی کرده ام غلط املائی نداشته باشم. از این تاریخ چنانچه اولین عزیزی که بتواند غلط املائی من را پیدا کند یک عدد کارت شارژ ایرانسل 100000ریالی را به او هدیه می دهم.
این امین خانم تله گذاشته ها بچه ها خودش این شکلی نوشته داش علیه دیگه
من نمیدونم اینا تو درس دیکته چند می گرفتن؟
(اونا می خندیدن )این بی انصافها رفتند و حاشیه هائی برای من پیش آوردند.
کلی میوه و شیرینی و آجیل دادیم خوردند . رفتم قهوه ترک برایشان آوردم , دونفر بودند . کفشهایشان خاکی شده بود , گفتم بذار خوشحال بشن هر دو جفت را واکس کردم .تا دم در راهنمائیشان کردم و بیرون از منزل زدند زیر خنده و گفتند و رفتند. آخه بی انصافها اگه خودم تنها بودم که مسئله ای نبود . خانمم بود , یکی از دادشهای خانمم بود و تو انجمن هم 5 نفری بودند . به هر حال اینان جوری حرف زدند که صدایشان را همه شنیدند. اومدم تو اطاق سرم پائین بود . برادر خانمم بشکن می زد و می خوند آفرین بر راهنمای طنز نویس و بقیه از خنده غش رفته بودند. کلی خجالت کشیدم و رفتم اطاقم و در را بستم . خودم هم خنده ام گرفت.آی خندیدم . در رو باز کردم و نشستم پیش مهمانها اونا می خندید و من می خندیدم. نفهمیدم کدامیک از افراد داخل اطاق بود چون مطمئن هستم صدا از داخل انجمن نبود , گفت : خجالت هم نمیکشه می خنده ; طنز نویس , طنز نویس
باز کردم و نشستم پیش مهمانها اونا می خندید و من می خندیدم