[FONT=lucida grande]یاد باد آن که سرکوی توام منزل بود دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , July 23 #241 یاد باد آن که سرکوی توام منزل بود دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
س سیاوش عشق کاربر ويژه 2012 , August 1 #242 در دلم چیزی هست مثل یک بیشه ی نور مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم که دلم میخواهد بروَم تا ته دشت بدوم تا سر کوه دورها آواییست که مرا می خواند
در دلم چیزی هست مثل یک بیشه ی نور مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم که دلم میخواهد بروَم تا ته دشت بدوم تا سر کوه دورها آواییست که مرا می خواند
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , August 4 #243 در ميان من و تو فاصله هاست گاه می انديشم ، می توانی تو به لبخندی اين فاصله را برداری
س سیاوش عشق کاربر ويژه 2012 , August 10 #244 یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , August 20 #245 دانی که چرا خدا به تو داده دو دست؟ من معتقدم که اندر آن سری هست یک دست به کار خویشتن پردازی با دست دگر ز دیگران گیری دست
دانی که چرا خدا به تو داده دو دست؟ من معتقدم که اندر آن سری هست یک دست به کار خویشتن پردازی با دست دگر ز دیگران گیری دست
س سیاوش عشق کاربر ويژه 2012 , August 28 #246 تا نیست نگردی ره هستت ندهند این مرتبه با همت پستت ندهند چون شمع قرار سوختن گرننهی سررشته روشنی بدستت ندهند
تا نیست نگردی ره هستت ندهند این مرتبه با همت پستت ندهند چون شمع قرار سوختن گرننهی سررشته روشنی بدستت ندهند
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , August 31 #247 "دلم گرفته برایت" زبان سادهی عشق است سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت
baroon متخصص بخش ادبیات 2012 , August 31 #248 تو را نادیدن ما غم نباشد که در خیلت به از ما کم نباشد من از دست تو در عالم نهم روی ولیکن چون تو در عالم نباشد
تو را نادیدن ما غم نباشد که در خیلت به از ما کم نباشد من از دست تو در عالم نهم روی ولیکن چون تو در عالم نباشد
س سیاوش عشق کاربر ويژه 2012 , August 31 #249 دل بود روی دوشم تابوت آرزوها در خاک می شد اما هیچ از کفن نمی گفت
R Reza Sharifi مدير ارشد تالار 2012 , August 31 #250 تا که احمق باقی است اندر جهان// مرد مفلس کی شود محتاج نان مثنوی
س سنجاقي متخصص بخش گفتگوی آزاد 2012 , August 31 #251 نميدانم چه داشت! ولی هر چه داشت در دل چشمانت خاطری آزرده نکرد و پنداری چون مرا آشفته کرد...
Maryam متخصص بخش ادبیات 2012 , August 31 #252 دوستانم همه نابند . طلا سیری چند ؟درد باد از همه شان دور . بلا سیری چند ؟بی گل روی عزیزان نفسم میگیردبی حضور رفقا صلح و صفا سیری چند ؟ :بغل:
دوستانم همه نابند . طلا سیری چند ؟درد باد از همه شان دور . بلا سیری چند ؟بی گل روی عزیزان نفسم میگیردبی حضور رفقا صلح و صفا سیری چند ؟ :بغل:
Maryam متخصص بخش ادبیات 2012 , September 1 #254 . دوست دارم بيايم و كنارت بنشينم و به تو چشم بدوزم و آنقدر نگاهت كنم شايد دل تو هم براي من تنگ شود...:5:
. دوست دارم بيايم و كنارت بنشينم و به تو چشم بدوزم و آنقدر نگاهت كنم شايد دل تو هم براي من تنگ شود...:5:
R Reza Sharifi مدير ارشد تالار 2012 , September 2 #255 دوست دارد یار این آشفتگی کوشش بیهود به از خفتگی اندرین ره میتراش و می خراش تادم آخر همی فارغ مباش مولانا
دوست دارد یار این آشفتگی کوشش بیهود به از خفتگی اندرین ره میتراش و می خراش تادم آخر همی فارغ مباش مولانا
س سنجاقي متخصص بخش گفتگوی آزاد 2012 , September 3 #256 شاید از مرگ رسم تا ته تاریکی محض شاید از مرگ به خوانان بشوم شاید نه منو صد شایدو دنیای پر از گمراهی شاید این سال به پایان بشوم شاید نه!
شاید از مرگ رسم تا ته تاریکی محض شاید از مرگ به خوانان بشوم شاید نه منو صد شایدو دنیای پر از گمراهی شاید این سال به پایان بشوم شاید نه!
م مهشید کاربر ويژه 2012 , September 3 #257 هر چه دام افکندم، آهوها گریزانتر شدند حال صدها دام دیگر در مقابل ریخته هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست هر کجا پا میگذارم دامنی دل ریخته
هر چه دام افکندم، آهوها گریزانتر شدند حال صدها دام دیگر در مقابل ریخته هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست هر کجا پا میگذارم دامنی دل ریخته
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , September 3 #258 هر كه بيمار تو شد در پی درمان نرود مرد ميدان غم عشق ز ميدان نرود هر كه گل هست كنارش به گلستان نرود هر كه را باغچه ای هست به بستان نرود محمد نمازی
هر كه بيمار تو شد در پی درمان نرود مرد ميدان غم عشق ز ميدان نرود هر كه گل هست كنارش به گلستان نرود هر كه را باغچه ای هست به بستان نرود محمد نمازی
م مهشید کاربر ويژه 2012 , September 3 #259 دنيا ديدی و هر چه ديدی هيچ است و آن نيز که گفتی و شنيدی هيچ است سـرتاسـر آفـاق دویـدی هیـچ است و آن نيز که در خانه خزيدی هيچ است
دنيا ديدی و هر چه ديدی هيچ است و آن نيز که گفتی و شنيدی هيچ است سـرتاسـر آفـاق دویـدی هیـچ است و آن نيز که در خانه خزيدی هيچ است
baroon متخصص بخش ادبیات 2012 , September 4 #260 تا نیاراید گیسوی کبودش را به شقایق ها صبح فرخنده در آیینه نخواهد خندید