[FONT=B Koodak Bold]لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , June 4 #501 لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری
س سیاوش عشق کاربر ويژه 2013 , June 4 #502 یافتم روشندلی، از گریه های نیمه شب خاطری چون صبح دارم، از صفای نیمه شب رهی معیری
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , June 4 #503 عزیزان به ترتیب پیش بریم که نیاز به ویرایش نباشه :گل: جناب چاووش - معصومه بانو - سیاوش - بارون
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , June 4 #504 بر سر کوی تو غوغای قیامت میبود گر شکستِ دل عشاق صدایی میداشت
م معصومه بانو متخصص بخش خانه و خانواده 2013 , June 4 #505 دلـــم شکستی و جــانم هنـــوز چشم به راهت شبـــــی سیــاهم و در آرزوی طلعت مــــــــاهت
س سیاوش عشق کاربر ويژه 2013 , June 4 #506 تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم تو را می بینم و دردم زیادت می شود هر دم
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , June 4 #507 میتوان بر خود گوارا کرد مرگ تلخ را زندگانی را به خود هموار کردن مشکل است
چ چاووش متخصص بخش ادبیات 2013 , June 4 #508 عزیزان بنده مزاحم محفل گرمتان نمیشوم.غرض عرض ارادتی بیش نبود محفلتان نورانی... تا چند کنم از تو قناعت به نگاهی یک عمر قناعت نتوان کرد الهی
عزیزان بنده مزاحم محفل گرمتان نمیشوم.غرض عرض ارادتی بیش نبود محفلتان نورانی... تا چند کنم از تو قناعت به نگاهی یک عمر قناعت نتوان کرد الهی
م معصومه بانو متخصص بخش خانه و خانواده 2013 , June 4 #509 یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
س سیاوش عشق کاربر ويژه 2013 , June 4 #510 در اين بازار عطاران مرو هر سو چو بيكاران به دكان كسي بنشين كه در دكان شكر دارد
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , June 4 #511 جناب چاووش نروییید :داغ: گرمای محفلمون کم میشه :گل: دلم زگریهی مستانه هم صفا نگرفت فغان که آب شد آیینه و جلا نگرفت
جناب چاووش نروییید :داغ: گرمای محفلمون کم میشه :گل: دلم زگریهی مستانه هم صفا نگرفت فغان که آب شد آیینه و جلا نگرفت
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , June 4 #512 تو كيستي كه من اينگونه بي تو بيتابم شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم تو كيستي كه با هر تبسم تو مثال قايق شكسته روي گردابم
تو كيستي كه من اينگونه بي تو بيتابم شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم تو كيستي كه با هر تبسم تو مثال قايق شكسته روي گردابم
A ahmadfononi معاونت انجمن 2013 , June 4 #513 مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا چون شدم صید تو بر گیر و نگهدار مرا اگرم زار کشی میکش و بیزار مشو زاریم بین و ازین بیش میازار مرا خواجوی کرمانی
مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا چون شدم صید تو بر گیر و نگهدار مرا اگرم زار کشی میکش و بیزار مشو زاریم بین و ازین بیش میازار مرا خواجوی کرمانی
س سیاوش عشق کاربر ويژه 2013 , June 4 #514 آشفته دلان را هوس خواب نباشد شوري كه به درياست به مرداب نباشد
م معصومه بانو متخصص بخش خانه و خانواده 2013 , June 4 #515 در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست اگـــر قبـــول تـــو افتـــد فـــدای چشم سیــاهت
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , June 4 #516 تا دور از آن لب شکرین همچو نی شدیم ترجیع بند ناله بود، بند بند ما
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , June 5 #517 از عشق فقط نشانه ای مانده و بس یک زمزمه از ترانه ای مانده و بــس آتشـــکده ای بـود فــروزان در دل کامروز از آن شـراره ای مانده و بس
از عشق فقط نشانه ای مانده و بس یک زمزمه از ترانه ای مانده و بــس آتشـــکده ای بـود فــروزان در دل کامروز از آن شـراره ای مانده و بس
A ahmadfononi معاونت انجمن 2013 , June 5 #518 سال ها افسرده ام از چرخه ی تكرارها حك نمودم روزها را بر تن دیوارها واژه ی «امید» لكنت بر زبانم آورد مرده در من اشتیاق فرصت دیدارها وحید قاسمی
سال ها افسرده ام از چرخه ی تكرارها حك نمودم روزها را بر تن دیوارها واژه ی «امید» لكنت بر زبانم آورد مرده در من اشتیاق فرصت دیدارها وحید قاسمی
س سیاوش عشق کاربر ويژه 2013 , June 5 #519 او را که دل از عشق مشوش باشد هر قصه که گويد همه دل کش باشد تو قصه ی عاشقان همی کم شنوی بشنو ،بشَنو که قصه شان خوش باشد
او را که دل از عشق مشوش باشد هر قصه که گويد همه دل کش باشد تو قصه ی عاشقان همی کم شنوی بشنو ،بشَنو که قصه شان خوش باشد
م معصومه بانو متخصص بخش خانه و خانواده 2013 , June 5 #520 در انتظار تــــو می میـــــرم و در ایــــن دم آخــــر دلم خوش است که دیدم به خواب گاه به گاهت