ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال مرغ زیرک گر به دام افتد تحمل بایدش ...
Maryam متخصص بخش ادبیات 2012 , July 7 #41 ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال مرغ زیرک گر به دام افتد تحمل بایدش ...
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , July 7 #42 شب رفت و سپیده سر کشیده خورشید در آسمان دمیده گل کرده درخت روشنایی روشن شده مشعل خدایی
A asl_davood متخصص بخش کتابخانه الکترونیکی 2012 , July 7 #43 یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی یادت بخیر یار فراموشکار من
Maryam متخصص بخش ادبیات 2012 , July 7 #44 ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه ! مستـــ از خانه برون تاخته ای یعنی چه !
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , July 7 #45 هر کس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید چرا می شکند
هر کس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید چرا می شکند
A asl_davood متخصص بخش کتابخانه الکترونیکی 2012 , July 7 #46 داروی دل نمیکنم کان که مریض عشق شد هیچ دوا نیاورد باز به استقامتش
Maryam متخصص بخش ادبیات 2012 , July 7 #47 در نظر بازی ما بیخبران حیرانند من چونینم که نمودم دگر ایشان دانند ...
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , July 7 #48 دریغ است که ایران ویران شود کنام پلنگان و شیران شود
Maryam متخصص بخش ادبیات 2012 , July 7 #49 دلی که غیب نمای است و جام جم دارد ز حاتمی که دمی گم شود چه غم دارد ...!
baroon متخصص بخش ادبیات 2012 , July 7 #50 دانی که چرا ز میوه ها سیب نکوست؟ نیمی رخ عاشق است نیمی رخ دوست :8:
A asl_davood متخصص بخش کتابخانه الکترونیکی 2012 , July 7 #53 تا تو مصور شدی در دل یکتای من جای تصور نماند دیگرم اندر ضمیر :نیش:
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , July 7 #54 رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
Maryam متخصص بخش ادبیات 2012 , July 7 #55 دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوستـــــــــــــــــــ...
م مهشید کاربر ويژه 2012 , July 7 #59 نـاله را هرچند میخـواهم که پنهـانی کنم سینه میگوید که من تنگ آمدم، فریاد کن
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , July 7 #60 نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا