مشاعره

[یگانه جان]

امشب ای شب! با چراغ شعر خويش
جستجو دارم به باغ شعر خويش
چشم خواهم ريخت در گيسوی گل
جستجويش می کنم در بوی گل

 

[khodam]

لازمه ی عاشقیست رفتن و دیدن زدور
ورنه از نزدیک هم رخصت دیدار هست

 

[hamedo]

تا سرو قباپوش تو را دیدهام امروز

در پیرهن از ذوق نگنجیدهام امروز

 

[baroon]

زهی! جمال تو رشک بتان یغمایی
وصال تو هوس عاشقان شیدایی

 

[Maryam]

یا رب ، نگاه کس ، به کسی آشنا مکن

گر میکنی ، کرم کن و از هم جدا نکن

 

[hamedo]

نام جنون را به خود داد بهائی قرار

نیست بجز راه عشق، زیر سپهر کبود

 

[baroon]

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم​

 

[khodam]

من و مقام رضا بعد از این و شکر رقیب
که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت

 

[یگانه جان]

تو خود گفتی برو صد سال دیگر
نگیرم غیر تو من یار دیگر

 

[khodam]

رحم آر بر دل من کز مهر روی خوبت
شدشخص ناتوانم باریک چون هلالی

 

[یگانه جان]

یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل یکی هجران پسندد

 

[hamedo]

در کیش عشقبازان، راحت روا نباشد

ای دیده! اشک میریز، ای سینه! باش افگار

 

[Maryam]

روزگاریست که سودای بتان دین من است

غم این کار نشاط دل غمگین من است

 

[khodam]

تو خود حیات دگر بودی ای زمان وصال
خطا نگر که امید در وفای تو بست

 

[hamedo]

تو قدر من نشناسی، مرا به کم مفروش

بهائیم من و باشد بهای من بسیار

 

[khodam]

رقیب در گذر و بیش از این مکن نخوت
که ساکنان در دوست خاکساران اند

 

[hamedo]

در راه عشق اگر سر، بر جای پا نهادیم

بر ما مگیر نکته، ما را ز دست مگذار

 

[baroon]

رواق منظر چشم من آشیانه ی توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست​

 

[یگانه جان]

تا بودیم نبودیم کسی کشت ما را غم بی همنفسی
تا مردیم همه یار شدن مرده ایم و همه بیدار شدن

 

[khodam]

نظری کردکه بیندبه جهان صورت خویش
خیمه در آب و گل مزرعه ی آدم زد