• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

مشاعره

سیاوش عشق

کاربر ويژه
شب بود و من و آن قمر بنده نواز
وندر دل شب قصه همی گفت به ناز
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گنه؟ قصه ی ما بود دراز
 

فرانک

کاربر ويژه
زچشمانم برون کردی چه کردی

دلم دریای خون کردی چه کردی


اسیر روی چون ماه تو گشتم

غم و دردم فزون کردی چه کردی
 

مهشید

کاربر ويژه
شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش
که تایک دم بیاسایم از این دنیا و از شورش
 

فرانک

کاربر ويژه
شبی مجنون به لیلی گفت کای محبوب بی همتا تو را عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات

دردم از یار است و درمان نیز هم ...
دل فدای او شد و جان نیز هم ...
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
تماشا داشت در محفل ز بیم مدعی امشب

نگاه دیر دیر یار و آه گاه گاه من
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست

چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
مرا به علت بیگانگی ز خویشتن مران

که دوستان وفادار بهتر از خویشند
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


دانی که چها چها چها می خواهم؟
وصل تو من بی سرو پا می خواهم

فریاد و فغان و ناله ام دانی چیست؟
یعنی که تو را تو را تو را می خواهم
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


مهربان آمدی ای عشق! به مهمانی من

پر شد از بوی خوشت خلوت روحانی من
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



یک چشم من اندر غم دلدار گِریست
چشم دگرم حسود بود و نگِریست

چون روز وصال آمد او را بستم
گفتم نگِریستی، نباید نگَریست
 

majnooneleyli

کاربر ويژه
تو را دارم ای گل جھان با من است
تو تا با منی جان جان با من است
چو می تابد از دور پیشانی ات
کران تا کران آسمان با من است
چو خندان به سوی من آیی به مھر
بھاری پر از ارغوان با من است
کنار تو ھر لحظه گویم به خویش
که خوشبختی بی کران با من است
روانم بیاساید از ھر غمی
چو بینم که مھرت روان با من است
چه غم دارم از تلخی روزگار
شکرخنده آن دھان با من است
 
بالا