• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

مشاعره

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
تا نقش خیال دوست با ماست دلا
ما را همه عمر خود تماشاست دلا


وانجا که مراد دل برآرید ای دل
یک خار به از هزار خرماست دلا






مولوی
 

asl_davood

متخصص بخش کتابخانه الکترونیکی
از پاكي اشك هاي خود فهميدم

لبخند هميشه راز خوشبختي نيست
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




تو ای اخترشناس امشب توانی گفت گردون را

که بهر خاطرم، برعکس شب های دگر، گردی؟

 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی

نروم جز به همان ره که توام راهنمایی


(سنایی)


>>> ی <<<

 

سیاوش عشق

کاربر ويژه
یک روز دلم بستر توفان ها بود
گهواره مهر پرور جان ها بود
امروز کویری است عطشنک افسوس
آن دل که طربخانه باران ها بود

"سیاوش کسرایی
"
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم ...
 

مهشید

کاربر ويژه


مرا چشمی است خون افشان زدست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




ز لب دوختن غنچه را زندگیست

چو بشکفت زان پس پراکندگیست

 

baroon

متخصص بخش ادبیات


سلام و صبح بخیــــــر جناب چاووش:11:

***


دیدار می نمایی و پرهیز می کنی

بازار خویش و آتش ما تیز می کنی
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا
از فروغ عشق، خورشید قیامت کن مرا

تا به کی گرد خجالت زنده در خاکم کند؟
شسته رو چون گوهر از باران رحمت کن مرا

خانه‌آرایی نمی‌آید ز من همچون حباب
موج بی‌پروای دریای حقیقت کن مرا
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی




آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند


 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
نشد یک لحظه از یادت جدا دل
زهی دل آفرین دل مرحبا دل

زدستش یکدم آسایش ندارم
نمیدانم چه باید کرد با دل
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار


لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است ... وز پی دیدن او دادن جان کار من است ...

شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز ... هر که دل بردن او دید و در انکار من است ...
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




تویی بهانه ی آن ابرها که می گریند

بیا که صاف شود این هوای بارانی
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار




یک روز رسد غمی به اندازه کوه
یک روز رسد نشاط اندازه دشت
افسانه زندگی چنین است گلم
در سایه کوه باید از دشت گذشت


مجتبي كاشاني

 
بالا