• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

مشاعره

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
تا شدم حلقه به گوش در میخانۀ عشق
هردم آید غمی از نو به مبارک بادم
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
مسلمان بي نمازي، ناسپاسيست
نماز اول قدم در خود شناسيست...
نماز آرام جان مومنين است
ستون آسمان پيماي دين است
خوشا آنان كه دائم در نمازند
تمام عمر قائم برنمازند

آقاسی
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




در کارگه کوزه گری کردم رای
بر پله چرخ ديدم استاد به پای

می کرد دلیر کوزه را دسته و سر
از کلّه ی پادشاه و از دست گدای
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار



در جستن آن نگار پر کینه و جنگ

گشتیم سراپای جهان با دل تنگ

شد دست ز کار و رفت پا از رفتار
این بس که به سر زدم و آن بس که به سنگ


رودکی
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




گفتم كه چرا دورتر از خواب و سرابی ... خواب و سرابی

گفتی كه منم با تو وليكن تو نقابی ... اما تو نقابی

فرياد كشيدم تو كجايی؟ تو كجايی؟
گفتی كه طلب كن تو مرا تا كه بيابی


 

Mans0ur

New member
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم

در میان لاله و گل آشتیانی داشتیم

" رهی معیری "
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
می بودم از اسباب جهان یک دل و آن نیز
نیمی به نگه خون شد و نیمی به تبسم





ملک قمی

 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
مجنون که تمام محو لیلی نشود
شایستهٔ انوار تجلی نشود
گفتی که به عشق دل تسلی گردد

عشق آن باشد که دل تسلی نشود

رضی‌الدین آرتیمانی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
ديگه نيستم تک و تنها چون تویی با من هميشه
از تو دور هرگز نبودم، باورم بودی هميشه

عطر دل بستگی تو، تو وجودم کرده خونه
گلای باور عشقت، تو دلم زده جوونه...

 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
هرگز دلم از یاد تو غافل نشود
گر جان بشود مهر تو از دل نشود
افتاده ز روی تو در آیینهٔ دل
عکسی که به هیچ وجه زایل نشود

ابوسعید ابوالخیر
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این خانه ی ویرانه ندارد

دل را به کف هر که نهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری ديوانه ندارد
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




تویی بهانه ی آن ابرها که می گریند

بیا که صاف شود این هوای بارانی
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


از بــــس که من آزرده زدست فلکـــم
در بـــرزن و کوی روز و شب می پلکـــم

خندیـــــدن من نباشد از روی نشـــاط
انگــــــشت زمانه می دهد قلقلـــکم

 

Mans0ur

New member
ما رند خرابیم و تویی پیر خرابات
ما اهل خطاییم و خطا پوش تویی تو


مدهوشی و مستی نه گناه دل زار است
چون هوش ربایی دل مدهوش تویی تو
 

Mans0ur

New member
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو

تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام



رهی معیری
 
بالا