مشاعره

[NaBuT]

تا كی به انتظار قيامت توان نشست
برخيـــــز تا هـــــزار قيامت به پا كنی

 

[Maryam]

یکشب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت...
دیوانه ای به داغ جونم کشید و رفتـــ...

 

[Nicol]

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است...

ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است...

 

[Maryam]

تو همین شبای بی تو بی سحر
تو میای ستاره در به در نشه

تو میای آینه آروم بگیره
شب عاشقا با گریه سر نشه

 

[زینب]

حقا که با عقوبت دوزخ برابر است
رفتن بپایمردی همسایه در بهشت

 

[سیاوش عشق]

ترک لذتها و شهوتها سخا است
آن که در شهوت فرو شد برنخواست

 

[fatemeh]

تا ساحل قرار تو چون موج بی قرار
با رود رو به تو دارم که جاری ام​

 

[زینب]

می رسد زمانی که رسم عاشقی دلداگی ست
آن زمان یک دل فقط یک بار عاشق می شود

 

[baroon]

دیده ی انتظار را دام امید کرده ایم

ای قدمت به چشم ما خانه سپید کرده ایم :گل:


​

خانه سپید کردن: نظافت و آراستن خانه​

 

[ثمره]

مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان پر فتنه خواهد شد از آن چشم و ازان ابرو
​

 

[سیاوش عشق]

وای بر من گر تو آن گم کرده ام باشی
که بس دور است بین ما
و عاشق گشتن و عاشق نمودن
سخت دشوار است

 

[محمد]

تنگ دلی نی و دل تنگ نی
تنگ دلان را بر ما رنگ نی

 

[سیاوش عشق]

یارم تویی در عالم، یار دگر ندارم
تا در تنم بود جان، دل از تو بر ندارم
امام خمینی ره

 

[محمد]

ميازار موري كه دانه كش است

كه جان داردو جان شيرين خوش است

 

[baroon]

تا بود دلی نیامدی تو
امروز که آمدی دلی نیست​

 

[سیاوش عشق]

تو را از دو گيتي بر اورده اند
به چندين ميانجي بپرورده اند
نخستين فطرت پسين شمار
تويي،خويشتن را به بازي مدار

 

[asl_davood]

رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود

رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

بله :بله: د بده :نیش:

 

[baroon]

:دست:
دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم
سيلاب سرشك آمد و طوفان بلا رفت

 

[fatemeh]

تاج سر دادمش و سيم زر، اما از من​

عشق جز عمر گرانمايه به تاوان نگرفت



فاضل نظری​

 

[baroon]

تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال

خطا نگر که دل امید در وفای تو بست​