مشاعره

[سیبری]

دل میرود زدستم صاحبدلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

 

[دختر مهتاب]

ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی

در فکرت تو پنهان صد حکمت الهی

 

[سیبری]

یار با ما بی وفائی میکند
بی گناه از ما جدائی میکند

 

[دختر مهتاب]

در حکمت سلیمان هر کس که شک نماید

بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهی

 

[سیبری]

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

 

[دختر مهتاب]

هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش

آدم صفت از روضه رضوان به درآیی

 

[سپیده جون]

یارم چو قدح به دست گیرد............ بازار بتان شکست گیرد

 

[دختر مهتاب]

در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد

وقت است که همچون مه تابان به درآیی

 

[سپیده جون]

یاران چه غریبانه رفتند از خانه
هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

 

[دختر مهتاب]

هر مرغ به دستانی در گلشن شاه آمد

بلبل به نواسازی حافظ به غزل گویی :گل:

 

[سپیده جون]

یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم........ اب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم

 

[دختر مهتاب]

مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد

کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی :گل:

 

[معصومه بانو]

یاران مدد که جذبه‌ی عشق قوی کمند
دیگر به جای پرخطری می‌کشد مرا

 

[دختر مهتاب]

امشب از آسمان دیدۀ تو
روی شعرم ستاره می‌بارد
در سکوت سپید کاغذها
پنجه‌هایم جرقه می‌کارد

 

[دختر مهتاب]

در وهم می‌نگنجد کاندر تصور عقل

آید به هیچ معنی زین خوبتر مثالی

 

[baroon]

یک چشم من اندر غم دلدار گریست
چشم دگرم حسود بود و نگریست

چون روز وصال آمد او را بستم
گفتم نَگریستی نباید نِگریست​

 

[ahmadfononi]

ترکیب پیاله‌ای که درهم پیوست
بشکستن آن روا نمیدارد مست

چندین سر و پای نازنین از سر و دست
از مهر که پیوست و به کین که شکست
​

 

[baroon]

تا سینه ی تو پاک نگردد از آرزو

هرگز خبر نیابی از آن آرزوی دل​

 

[دختر مهتاب]

لطف حق باتومداراهاکند
چون که ازحدبگذردرسواکند

 

[سیبری]

دلبرم دلبر خانه خرابم کرد
چشم شهلایش دیده پر آبم کرد:خنده1: