• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

هر شعری که دوست داری اینجا بنویس...

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
صبح از باز و بسته شدن دریچه ای آغاز می شود

و یک فنجان چای داغ

و با رنج تردید ادامه می یابد

بیانیای باران در روزهای نیمه ابری

آمد نیامد یار سر قرار

و بچسب نچسب روزگار

و ادامه مبهم یک مرد بیقرار در این دیار ...
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات

تو به من خندیدی و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت


حمید مصدق خرداد ١٣۴٣
 

..::آبی دل::..

متخصص بخش
عمری خطاب کردند: ناخورده مست مارا

آویختند چون تاک، از داربست مارا

آیینه وار بودیم همراز سینه صافان

آن آهنین دل آمد، درهم شکست مارا

دلبسته ی شرار آن آتشین نگاهیم

بگذار تا بنامند: آتش پرست، مارا

دزدانه تا کی و چند؟ این پرده را برانداز

بگذار تا ببینند، ساغر به دست مارا

بی حد زدند مارا، از حد گذشته بودیم


شادیم از آنکه دیدند، هشیار و مست مارا

:دوست:
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
كاش بارانی ببارد قلبها را تر كند
بگذرد از هفت بند ما صدا را تر كند


قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگهای هوا را تر كند

بشكند در هم طلسم كهنه ی این باغ را
شاخه های خشك بی بار دعا را تر كند


مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
سرزمین سینه ها تا نا كجا را تر كند


چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها
شاید این باران كه می بارد شما را تر كند !!
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
مدتی است که گم کرده ام شعرهایم را
همچون خود، در پهنای سکوت دیوارم
شاید چمدان نوشته هایم اینجاست
اما ذهن آشفته ام خسته تر از اینهاست...
 

..::آبی دل::..

متخصص بخش
بــي قـرار تـو ام و در دل تنگــم گله هاست
آه بي تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مــثـل عـکـس رخ مـهـتاب کـه افتاده در آب
در دلم هستي و بين منو تو فاصله هاست!
2n3luf.jpg

 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
کوردل و بی مایه دورنگهداشتند.

تاج زرین سرم ایرانست.


گوهروگنج زرم ایرانست.

جای جایش زهنرمی خیزد.

شاهکارهنرم ایرانست.

تافراسوی کران پروازـــ

بهترین بال و پرم ایرانست.

گنجش ازمهرپدرمی تابد.

گنج مهرپدرم ایرانست.

تابهشتی که فراخوان خداست،

بهترین رهگذرم ایرانست.

بهترین بخشش گنجینه زرــ

ارمغان گهرم ایرانست.

سنگ بیهوده نامردان راـــ

کوه سنگ و سپرم ایرانست.

همه ام زایشی ازایرانست.

دل و جان و جگرم ایرانست.

...سرفرازم که چنین ناز و بلندــ

تاج زرین سرم ایرانست.
53.gif
53.gif
...
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن مـا کن ای دوست
دلــم دریا شد و دادم بـه دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست.........
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
قایقت را شکسته اند
در میانه ی گرداب و
می گردی
با تخته پاره ای

پیش از آن که خورشیدت بمیرد
امیدی کوچک بساز
از ستاره ای که
گاهی
از زیر ابری
چشمکی می زند!
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
میدانم نمی شود معنا کرد ...

زندگی زیباست اگرچه سخت است

جاده ای است هموار اگرچه پرپیچ و خم است

دفتری است کوچک اگرچه پر معناست

آسمانی است آبی اگرچه گاهی بارانی

خاطراتش زیباست اگرچه پر معماست

و

در آخر ...

دریایی است طوفانی که ساحلش آرام و قرار ندارد.
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
مرد گناه کار است

زمین گفت

و از چرخش ایستاد



-مرد گناه کار است

آسمان گفت

و نبارید



- مرد گناه کار است

مرد گفت

و در تاریکی بی آغاز و پایان وجودش گم شد
 

..::آبی دل::..

متخصص بخش
نمی دانم چه می خواهم خدایا
به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته ی من
چرا افسرده است این قلب پر سوز


ز جمع آشنایان می گریزم
به کنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگی ها
به بیمار دل خود می دهم گوش



گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم ویکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
به دامانم دو صد پیرایه بستند



از این مردم که تا شعرم شنیدند
به رویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بد نام گفتند



دل من ای دل دیوانه من
که می سوزی از این بیگانگی ها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد
خدا را بس کن این دیوانگی ها


فروغ فرخ زاد ، شاعره ای از تبار نور
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
دوباره نیامد

jadeh.jpg

دوباره شب شد و در شام من ستاره نیامد
بهار آمد و آن نو گل بهاره نیامد
به وقت رفتن خود وعده دوباره به من داد
به انتظار نشستم ولی دوباره نیامد
به ناز گفت چو گل بشکفد ، به سوی تو آیم
پس از شکفتن گلهای بی شماره ، نیامد
برآن شدم که به خلوت ، عقیق بو سه خود را -
زنم به لاله گوشش چو گوشواره ، نیامد
تبی به جان من افتاد و سوختم ز شرارش
شنید آه مرا وز پی نظاره نیامد
هزار اختر روشن چراغ سقف فلک شد
ولی به خانه خاموشم آن ستاره نیامد
 

..::آبی دل::..

متخصص بخش
هرگز از مرگ نهراسيده ام،
اگرچه دستانش از ابتذال شكننده تر بود.
هراس من – باري- همه از مردن در سرزميني ست،
كه مزد گور كن،
از بهاي آزادي آدمي
افزون باشد.


استاد شاملو
 
بالا