• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

هر شعری که دوست داری اینجا بنویس...

..::آبی دل::..

متخصص بخش
پست به دلیل رعایت نکردن قوانین نگاشته نشده ، توسط خودم ویرایش شد
متاسفم عزیزان



اینم شعر مرغ دریا

خوابید آفتاب و جهان خوابید
از برج ِ فار، مرغک ِ دریا، باز
چون مادری به مرگ ِ پسر، نالید.
گرید به زیر ِ چادر ِ شب، خسته
دریا به مرگ ِ بخت ِ من، آهسته.
 
آخرین ویرایش:

gorg nama

متخصص بخش
این شعرا خیلی مشهورن


** گرگ مرد نکونام نمیرید هرگز **

(سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز)

------------------------------------
** گرگ بابا دنیا یالان دنیادی **

(حیدر بابا دنیا یالان دنیادی)

(( حیدر بابا این دنیا دنیای دروغین است ))
.اینم معنیش برای کسایی که ترکی بلد نیستن.

---------------------------------------------------------


 

..::آبی دل::..

متخصص بخش

1227921189A2xPlrL.jpg

گاهی با فریاد
گاهی با گریه
گاهی با بغض
گاهی با سکوت
گاهی ...

و همیشه پاسخی انسانی
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
یا رب دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گریه ی سحرگاهم ده

در راه خود اول زخودم بیخود کن
بیخود چو شدم ، زخود به خود راهم ده.....
 

kami

کاربر ويژه
حال من از عشق بهم میخوردبخت من اینگونه رقم میخورد
حیف که احساس مرا آن دلت
جان همین عشق قسم میخورد
عشق ؟ همین بازی سرد تو بود
عشق؟ نه . افسانه ی درد تو بود
باز در این آینه او طعنه زد:
این که چنین گم شده مرد تو بود؟
باز دلم تنگ به دیدار شد
باز همان قافیه تکرار شد
آمده بودم که ببینم تو را
مرگ به غرورمان که دیوار شد
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
بگذار هر چه نمی خواهیم بگویند
بگذار هر چه نمی خواهند بگوئیم
باران که ببارد
"کاری از چتر ها ساخته نیست"
....
ما اتفاقی هستیم
که افتاده ایم....!!
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
در کویر بی انتهای ذهنم

به دنبال سایه گاهی بودم

که از گرمای سوزناک حقیقت زندگی فرار کنم

اما افسوس

که در کویری چنین لخت و عور

سایه ای جز سایه ابر خیالم نیست

که لحظه ای بیش دوام ندارد!!

 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
اگر خطا نکنم عطر ، عطر یار من است
کدام دسته گل امروز بر مزار من است
تو قرص ماهی و من برکه ای که می خشکد
خود این خلاصه ی غم های روزگار من است
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
شبی از شبها
یاد من پاور چین پاورچین از در خانه برون رفت
من ندانستم کی باز آمد و کجا بود
انقدر بو بردم که دلم بوی دل آویز تو را با خود داشت
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
شبی از شبها
تو مرا گفتی شب باش

من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم ماند
شب شب گشتم
به امیدی که تو فانوس نظر گاه شب من باشی...
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
[FONT=Vazir, times, serif]اي نشسته درخيال من، فراموشم مكن
[FONT=Vazir, times, serif]با فراموشي و تنهايي، هم آغوشم مكن
[FONT=Vazir, times, serif]زندگاني مي كنم چون شعله با خود سوختن
[FONT=Vazir, times, serif]زنده ام با سوز و ساز خويش، خاموشم مكن
[FONT=Vazir, times, serif]مي تراود تا شراب بوسه از جام لبت
[FONT=Vazir, times, serif]از شراب تلخ تنهايي قدح نوشم مكن
[FONT=Vazir, times, serif]دودم و از شعله دارم دامني رنگين به بار
[FONT=Vazir, times, serif]اين شرر از من مگير از نو سيه پوشم مكن
[FONT=Vazir, times, serif]چون صبا در جستجوی خود به هر سويم مكش
[FONT=Vazir, times, serif]همچو گيسوي سياهت خانه بر دوشم مكن
[FONT=Vazir, times, serif]اين دل درد آشنا را در شرار غم بسوز
[FONT=Vazir, times, serif]هر چه مي خواهي بكن اما فراموشم مكن

00000001.jpg
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


اي كه روزي دستانت، گرما بخش وجودم بود
اي كه روزي چشمانت، تنها از عشق با من سخن مي گفت
اي كه روزي همراه دل زخم خورده ام بودي
اي صداقت گم شده
اي آشناي دور
روزي همچو آهوي سرگردان و رميده به سويت آمدم
روزي در گوشت نجوا كردم جز عشق هيچ ندارم
روزي گفتم تمام سرمايه ام صداقت است و بس
روزي من بودم و تو و عشق در ميان ما
روزي سويم آمدي و آهوي وحشي را رام خود كردي
روزي عشقم را باور كردي
روزي صداقتم را پاس داشتي
روزي جز عشق هيچ ميان ما نبود
حال اين آهوي آزرده خاطر مانده و دنيايي دلشكستگي
اينجا عشق ما را به تاراج برده اند،‌ كجايي كه ببيني ....................
آيا تا كنون گريستن غزال را ديده اي
آن هنگام كه او را به مسلخ قربانگاه مي برند؟
آيا تاكنون سردي پشت پنجره را در تنهاييت چشيده اي؟
كجايي اي آشناي دور؟؟؟؟
كجايي كه شكستن حرمت عشق را ببيني؟
كجايي كه شقه شقه شدن غزال گريانت را ببيني؟
كجايي؟ كجايي؟

4mcii2o.jpg
 

gorg nama

متخصص بخش
آقا این شعرو خودم نوشتم اگه بد باشه ببخشید

شب شدو بازم چشام به راهه * آرزومه باشم با تو ستاره *

هرشب چشام خیسه آبه * ابره پاره به یادت می باره *

دلم دلگیره داره بیتو میمیره * عشقتو خوابو از من میگیره *

چشام به راهه تا بیای تو ستارم * هرچی که دارم به پای عشقت میذارم *

شبا شدن بی تو بی ستاره * اگه باشی دنیا برام مثل بهاره *


این جور شعرارو واسه این میتونم بنویسم چون با بچه های بالا می پرم
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
آهاي ستارۀ خسيس!
يه چشمكي به ما بزن
يه شب بيا كنار ما
يه سر به اين زمين بزن
اينجا پر از ستاره نيست
شب‌ها سياه و سربيه
چشم‌ها همه به آسمون
تاريك و بي يه قطره نور
منتظر اومدنت
كلي اتاق سوت‌وكور
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
www.miladfarhadi.blogsky.com%20%D8%B4%D8%B9%D8%B1%20%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87%20(33).jpg


ای ستاره ها که بر فراز آسمان
با نگاه خود اشاره گر نشسته اید
ای ستاره ها که از ورای ابرها
بر جهان ما نظاره گر نشسته اید


آری این منم که در دل سکوت شب
نامه های عاشقانه پاره می کنم
ای ستاره ها اگر بمن مدد کنید
دامن از غمش پر از ستاره میکنم

با دلی که بویی از وفا نبرده است
جور بیکرانه و بهانه خوشتر است
در کنار این مصاحبان خودپسند
ناز و عشوه های زیرکانه خوشتر است

ای ستاره ها چه شد که در نگاه من
دیگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد ؟
ای ستاره ها چه شد که بر لبان او
آخر آن نوای گرم عاشقانه مرد ؟

جام باده سر نگون و بسترم تهی
سر نهاده ام به روی نامه های او
سر نهاده ام که در میان این سطور
جستجو کنم نشانی از وفای او

ای ستاره ها مگر شما هم آگهید
از دو رویی و جفای ساکنان خاک
کاینچنین به قلب آسمان نهان شدید
ای ستاره ها ، ستاره های خوب و پاک

من که پشت پا زدم به هر چه که هست و نیست
تا که کام او ز عشق خود روا کنم
لعنت خدا بمن اگر بجز جفا
زین سپس به عاشقان با وفا کنم

ای ستاره ها که همچو قطره های اشک
سر بدامن سیاه شب نهاده اید
ای ستاره ها کز آن جهان جاودان
روزنی بسوی این جهان گشاده اید

رفته است و مهرش از دلم نمی رود
ای ستاره ها ، چه شد که او مرا نخواست ؟
ای ستاره ها ، ستاره ها ، ستاره ها
پس دیار عاشقان جاودان کجاست ؟
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
گفتی که :

چو خورشید زنم سوی تو پر

چون ماه شبی میکشم از پنجره سر !

اندوه که خورشید شدی تنگ ِ غروب

افسوس که مهتــــاب شدی وقت ِ سحر !
 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز
ای خدا،
می شود باران ببارد؟
همين امشب!
قول می دهم فقط
قطره های پاکش را بغل کنم!
و بی هیچ اشکی
دستهایش را بگیرم
و فقط بویش را حس کنم!
قول می دهم...
اصلا اگر ببارد
فقط از پشت پنجره نگاهش می کنم
قول می دهم برایش شعر نگویم
فقط... می شود؟
همين امشب....؟ ... :دل شکسته:
 

eliza

متخصص بخش
باران
امشب
چند شب است که نیامدی
پنجره ٍب
وی دلتنگي نفس های من گرفته است
و نگاهم
به سان افکار
وحشی پرنده ای به سوی تو می اید
‍‍‍اما
فاصله بین من
وتو
همجنان یک قطره تاآسمان باقیست
باران
اینجا همه با
دردهای من آشنایند
پنجره
پنجره نیست
دریجه ی غبار گرفته ی دلتنگي هاست
کاش

امشب بیایی

باران
 

hossein_s

New member
امشب به یادت گریانم
گرچه ز دیده ات پنهانم
گرچه به ظاهر خندانم
اما از درون نالانم . . .
 
بالا