• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

هر شعری که دوست داری اینجا بنویس...

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت


احساس ميكنم صفحه ي سفيد دلم سياه شده

روياي روزهاي قشنگ زندگي ام تباه شده

من مانده ام و يك سينه كه پر شده ست از

فريادهاي تلخي كه يك بغض و آه شده ...



 

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت


و با تو از شب های سرد بی کسی می گویم

از التهاب اشک، از عبور سنگین لحظه ها و سکوت مرگ آور حسرت،

در این صحرای بی پایان، به روی ماسه های سرنوشت خویش می بارم

نه نای رفتن دارم، نه تاب ماندن

آرام و سنگین قدم بر می دارم، به کدامین سو، نمی دانم

سر به سوی آسمان می کنم،

معبودا! از این همه گذشتن خسته ام،

پناهم ده امشب، که از خویشتن گسسته ام،

به راه خود ادامه می دهم، چشمانم به دور دست ها خیره مانده،

گام هایم، آرام و آرام تر می شوند، دیگر سرما تمام وجودم را گرفته

نفس هایم به شماره افتاده و دیگر توان ایستادن ندارم،

هوای پریدن به سرم زده،

ندایی در من نجوا می کند،

باور کن فردا خواهد آمد

 

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت
چه دیــر به دیــر به خواب زندگی ام می آیی !




نمی دانی



که من دلواپســی هایم را



با رویـــــاهای تــــو رنگ می زنم ؟!



نمی دانی که اندوهـــــم



با خیــال تـــو می آمیــزد ...



تا غــزل غــزل ترانه شود ؟!



تو خـوب می دانی



خـوب من !



خوب می دانی ...



که در اندوه فاصــــله



پنجــــره ی اتاقم باز نمی شــود



حتی



تا هوای تازه بنوشـــــم ...!



 
آخرین ویرایش:

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
گذشت دیگر آن زمان که فقط یکبار از دنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم
یک بار از دیار
یک بار از یاد
یک بار از دل
و یک بار از دست !
 

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت



ازم پرسید به خاطره کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم

با تمام وجودم داد بزنم “بخاطر تو “، بهش

گفتم : “بخاطر هیچکس ” پرسید : پس به خاطره چی زنده هستی؟

با اینکه دلم داد میزد “به خاطر دله

تو”، با یه بغز غمگین بهش گفتم “بخاطر هیچ کس” ازش پرسیدم : تو

بخاطر چی زنده هستی؟ در حالی که

اشک تو چشمش جمع شده بود گفت : بخاطر کسی که بخاطر هیچ زندست.

 

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت
دوستیِ ناگهان،

این چیزی است که باید در پی آن بود

ناگهان و گذرا

همچون همراهی

در کوره راهی سخت گذر:

-هنگامی که خسته ای

دستت را بگیرد

-شوق عبورش باشی از صخره ها

هنگامی که در میماند

حضورت

دست افزاری شود برای عبور از ناهمواریها

و همراهی تان،

پای افزاری

تا یغمای خستگی

تا….. دوراهی

همه چیز برای هم بوده اید

و اینک

آغوشی گرم برای خداحافظی

و………..هر کس به راه خود

- بی آنکه تکه ای از دلت در گداری جا مانده باشد -

تنها و تنها

هنگامی که روزگاری

– دوباره -

از آن راه میگذری

در کمرکش راه

به او

لبخند میزنی.
 

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت
من ، همه ی “دوستت دارم ” های دنیا را

به تو ، هدیه میکنم

و تو…

اندک اندک …

چتر واهمه را خواهی بست

و سیراب خواهی شد

زیر بارش مدام عشق.



 

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت
من اینجا ، میان انبوهی از انسان ها و موجودات زنده تنها به تو می اندیشم.....

به زندگی ، به برگ های دفتری که خود نوشتم و خود بازی کردم...

و نگاهم به آرامشی است از جام جم تا اینجا، بین این درختان وموجودات زنده که در این بین هستند.

گویی این خط ویژه مرزی است بین آسایش و دنیای ماشینی.......


من به تو می اندیشم، به خودی که از آن دورم...

به آرامشی به رنگ سبز...

به نشاط جست و گریز کلاغ ها

به فردائی که نمی دانم چه برایم به یادگار می گذارد.

من به تو محتاجم

مرا دریاب

من اینجا و همه وقت به تو می اندیشم....
 

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت
آنقدرمنتظرت می مانم،که حتی جاده حوصله اش سربرود... آنقدربرایت اشک میریزم ،که شاید وقتی بیایی

چشمی برای دیدنت نداشته باشم.

برای آن منتظر می مانم که میدانم می آیی،

روزی می آیی واین غربت های سنگی را از دلم جدا میکنی...

می آیی و این جاده ی بی رحم را از دیدن چشم های بی نور من خلاص میکنی...

 
آخرین ویرایش:

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
۱۹ بهمن ماه، شانزدهمین سالِ پروازِ سیاوش کسرایی.

روحــش شــــاد و یادش گـــرامی ...

-----------------

آری، آری، زندگی زیباست.

زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست،

گر بیفروزیش، رقص شعله‌اش در هر کران پیداست،

ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست ...
 

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت
سلام بر آنکه نگاهش مانند چشمانش زیباست.

تنها بهانه نوشتن تنهاترین غریبه

خسته ام ، از خستگی

خسته ام ، از تنهائی

خسته ام ، از دور بودن تو

خسته ام ، از تمام قفل های روزگار بر سرنوشتم

خسته ام ..............

باورکن، در این سرزمین جز نام بی همانند تو نامی دیگر بر لبانم نبود و نقش نخواهد بست

باورکن، در وجودم ترسی بالاترازنبودن درکنارتو نیست

باورکن، که با تمام وجود دوستت دارم

باورکن، که باور من تنها تویی

باورکن...............

نمی دانم، این احساس چگونه و از کجا آمد

نمی دانم، خداوند چرا و چگونه آن همه زیبائی را یکجا به یک نفر بخشید

نمی دانم، لیاقت بودن در آن نگاه چه زمانی حاصلم میشود

نمی دانم، اصلا میشود

نمی دانم..............

دوستت دارم، برای همان چیزی که هستی

دوستت دارم، برای آن چیزهایی که نبودی

دوستت دارم، برای صداقت و شرافت عجین شده در وجودت

دوستت دارم، برای اعتماد نکردن و آن غرور ذاتی

دوستت دارم.............


کاش باورم کنی


با عشق و امید زندگی باید کرد
 

khale suske

کاربر ويژه
معلم چو آمد به ناگه كلاس
چو شهری فرو خفته خاموش شد
سخنهای ناگفته در مغزها
به لب نارسیده ، فراموش شد
معلم ز كار مداوم ، مدام
غضبناك و افسرده و خسته بود
جوان بود و در عنفوان شباب
جوانی از او رخت بربسته بود
سكوت كلاس غم انگیز را
صدای درشت معلم شكست
بیا احمدك درس دیروز را
بخوان تا ببینم كه سعدی چه گفت
ولی احمدك درس ناخوانده بود
بجز آنچه دیروز ، آنجا شنفت
عرق چون شتابان سرشك یتیم
خطوط خجالت به رویش نگاشت
لباس پر از وصله و پینه اش
به روی تن لاغرش لرزه داشت
زبانش به لكنت بیفتاد و گفت
" بنی آدم اعضای یكدیگرند "
وجودش به یكباره فریاد زد
" كه در آفرینش ز یك گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار "
تو كز، كز، كز !؟ وای یادش نبود
جهان پیش چشمش سیه پوش شد
نگاهی به سنگینی از روی شرم
بیفكند پایین و خاموش شد
معلم بگفتا به لحنی گران
مگر چیست فرق تو با دیگران
خدایا چه می گوید آموزگار
نمی داند آیا كه در این میان
بود فرق ما بین دار و ندار
به آهنگ زار احمد بینوا
چنین زیر لب گفت با قلب چاك
كه آنها به دامان مادر خوشند
و من بی وجودش نهم سر به خاك
به آنها جز از روی مهر و خوشی
نگفته كسی تاكنون یك سخن
من از روی اجبار و از ترس مرگ
كشیدم از آن درس بگذشته دست
ببین دستهای پر از پینه ام شاهد است
سخنهای او را معلم برید
هنوز او سخنهای بسیار داشت
دلی از ستمكاری اغنیاء
نژند و ستمدیده و زار داشت
معلم بكوبید پا بر زمین
به من چه كه مادر ز كف داده ای
به من چه كه دستت پر از پینه است
رود یكنفر پیش ناظم كه او
به همراه خود یك فلك آورد
دل احمد آزرده و ریش گشت
چو او این سخن از معلم شنید
به یاد آمدش شعر سعدی و گفت
تامل خدا را ، تامل دمی
" تو كز محنت دیگران بی غمی
نشاید كه نامت نهند آدمی "

 

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت
من هم دلتنگ می شوم ...

روبروی پنجره ام از سایه ام تحقیر می شوم ...

میدانی تنهایی کجایش درد دارد !!؟

انکارش ...
 

afson.ma

کاربر ويژه
گاهی حجم دلتنگیهایم آنقدر زیاد میشود که دنیا

با تمام وسعتش برایم تنگ میشود . . .دلتنگم . . .


دلتنگ کسی که گردش روزگارش به من که رسید از حرکتایستاد . . . دلتنگ کسی که دلتنگیهایم را ندید . . .

دلتنگ خودم . . .
 

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت
می نویسم ..

می نویسم ..

و باز هم ، می نویسم !

اما چه سود؟!

دیگر نه تو می خوانی ، نه می آیی و نه میمانی !

دیگر کلمات هم کلافه شده اند از بیهودگی..

نه حجم دلتنگی ام را دارند و نه جنبه عشقم !!!

ولی با همه این اوصاف..

من !

می نویسم ..

می نویسم ..

و باز هم می نویسم !!!
:64:
 

Mahdi Askari

مدير فنی
شعری سرائیده بودم از برای شلوار کردی که بیان خواهم کرد
شاعر می فرماید

شلوار کردی ////////////// دل منو بردی
رفتی کرمانشاه ///////////// منو بردی
البته اگه با آهنگ نای نای خوانده شود زیباتر به نظر می رسد
 
بالا