• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

هر شعری که دوست داری اینجا بنویس...

taha moien

کاربر ويژه
به راستی چقدر سخت است، خندان نگه داشتن لب ها در زمان گریستن قلب ها و

تظاهر به خوشحالی در اوج غمگینی...

و چه دشوار و طاقت فرساست گذراندن روزهای تنهایی و بی یاوری، در حالی که تظاهر

می کنی هیچ چیز برایت اهمیت ندارد...

اما چه تسکین دهنده است... در خاموشی و تنهایی به حال خود گریستن...



 

araz1

Banned
سياهي شب




جام دنيا
دريغ بر عمر بگذشته . تفو بر عالم فانی
كه دادم آدمييت را به پای لذتی آنی
فقط جامی بدستم داد و من عمرم به مستی شد
به غفلت راكب او گرديد و من مركب به آسانی
مهار عقل من در دست دنيا بود و من سرخوش
 

araz1

Banned
سکوتم را به باران هدیه کردم

تمام زندگی را گریه کردم

نبودی در فراق شانه هایت

... به هر خاکی رسیدم تکیه کردم

کنار آشیانه تو آشیانه می کنم

فضایه آشیانه را پر از ترانه می کنم

کسی سوال می کند بخاطر چه زنده ای؟

و من برای زندگی تو را بهانه می کنم

تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیبا ست

حاجت به بیان نیست که از روی تو پیدا ست

من تشنه ی یک لحظه تماشای تو هستم

افسوس که یک لحظه تماشای تو رویا ست

در خانه ی احساس اگر زمزمه ای است

آن زمزمه از توست که در جان دل ما ست

من قایق آواره ی دریای تو هستم

خوب است بدانی که دلم عاشق دریا ست

در حسرت دیدار تو می سوزم و امٌا

این دست خودم نیست به حق روی تو زیباست







 

araz1

Banned
شب می توان نفس را زمزمه کرد
عشق را تفسیر نمود
شعر سرود
همانند یک آواز
شاید زمزمه ای نو
هر چند کوتاه
شب برای سکوت تو
آفریدنش پرمعناست
شب برابر سکوت ما
آهنگش در پرواز
شب پژواک بلندیست
در ترنم باران
هیاهویی پنهان
در روزن امید
شب به راستی زیباست







 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

araz1

Banned
پرستوهای من ،
نقش ِ کدام عشق بر بال های سیاه تان،
جنوبی ترین ساعت ِ دوازده را
به رخ می کشد؟
اهل ِ پشت ِ کوه ام،
اما آفتاب ها همه از پنجه های مادرم جان می گیرند،
... و غروبی ترین انتظارم،
چیدن ِ لحظه های دوست داشتن است
در پای درختی،
که هم راز ِ همه ی رازهای من است!
بخند کبوتر ِ اردی بهشتی،
بخند!_
ما نیز،
به گریه های منقلب کننده ی مشهورترین قناری،
دل می سپاریم!
غروب ،
یادمان می افتد اهل ِ آفتاب بودیم،
و حضور ِ آفتاب را بی غروب،
وسوسه می پنداریم!
تکامل تمامی دردهاست،
که رنج،
در خواب آلوده ترین روزی پاییزی،
به دوست داشتن مبدل می گردد!ا






 

taha moien

کاربر ويژه
c1a11e28afb03c9d81c096faa0a5ce8e_XL.jpg




قلبم پر می کشد سمت همان حوالی که دستهایمان هم را در آغوش میکشیدند.........

ضربان قلبم باز هم چون عقربه های ساعت نیامدنت را به رخ میکشند و بی تاب تو دیگر تاب زدن ندارند
باز هم نیامدی....
باز هم با خاطراتت تجدید قرار میکنم......
سر ساعت عشق.......!!
کنار نبودنهایت

 

shakira

متخصص بخش پزشکی
بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد ...

مثل یک بیت ته قافیه ها خواهم مرد،


تو که رفتی همه ثانیه ها سایه شدند،

سایه در سایه این ثانیه ها خواهم مرد،


موج ها بی تو ز بی رنگی دریا گفتند،

موج در موج در این فاصله ها خواهم مرد ...


:گل:
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
دلم امشب صاف است
آسمان هم آرام
و هزاران فانوس

باد هم می آید

و نسیمی زیرک
سعی دارد که بفهماند
شب
مظهر این همه تاریکی و دلتنگی نیست

به گمانم فردا روز خوبی باشد
صورت ماه به من می گوید

406211_341469545941838_740459800_n.jpg
 

baroon

متخصص بخش ادبیات





نباید شیشه را با سنـــــــــگ بازی داد
نباید مست را در حالِ مستــــــی
دستِ قاضـــــــــی داد


نباید بی تفاوت
چتر ماتـــــــــــــــــم را
به دستِ خیــــــــــــــــسِ باران داد


کبوترها که جز پروازِ آزادی نمی خواهند!
نباید در حصارِ میـــــــــــــله ها
با دانه ای گنــــــدم
به او
تعلیمِ مانـــــــــــدن داد!



 

میلاد م

کاربر ويژه
بخت اگر سلسله جنبان شود،مور تواند که سلیمان شود نکبت اگر سر به گریبان شود،خواجه بقز لوطی میدان شود
 

sasan

Banned


1با1 برابر نیست


معلم پای تخته دادمی زد،صورتش ازخشم گلگون بود
ودستانش به زیر پوششی ازگرد پنهان بود
ولی آخری ها لواشک بین خودتقسیم می کردن
خطی خوانابه روی تخته ای که ازظلمتی تاریک غمگین بود
تساوی راچنین نوشت
1 با 1 برابر هست
ازمیان جمع شاگردان یکی برخواست
همیشه یک نفربایدبه پاخیزد
به آرامی سخن سرداد
تساوی اشتباه و فاحش محض است
معلم،مات برجاماند!
واوپرسید
اگریک فردانسان واحد یک بود
آیاباز یک با یک برابر است
سکوت مدهوشی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریادزد
آری برابر است
واوباپوزخندی گفت
اگریک فردانسان واحد1 بود
وآنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود
وآنکه قلبی پاک و فاقدزر داشت
پائین بود
اگریک فرد انسان واحد1 بود
آنکه صورت نقره گون
چون قرص ماه داشت
بالا بود
وآن سیه چرده می نالید

پائین بود

حال می پرسم .اگر1 با 1 برابر بود
نان و مال مفت خواران از کجا آماده می گردید
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد؟
1اگربا1 برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد؟
یا که زیر بار ضربت شلاق له می شد؟
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد
معلم ناله آسا گفت:

بچه ها درجزوه های خویش بنویسید
1با1 برابر نیست




 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
مرد که باشی ...
تنهایت که بگذارند ،
اعتراضی نخواهی کرد ،
تنهائیت را هم ، پر نخواهی کرد .
فقط به وقارت افزوده خواهدشد
و می شود بزرگی را در اعماق نگاهت دید ..


 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
زلال روشن چشمانش
آبشار کبود

که آیتی ست
به تصویر بیم و شرم و شکوه
نگاه ترد گوزنی ست
کز بلند ستیغ
در آب می نگرد
عبور سایه ی صیاد را
ز دامن کوه
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
یادت نره که به تودل سپردم
یادت نره حرفای عاشقونت
یادت باشه نگاه غریبونم
یادت نره وعده هایی که دادی
یادت باشه منوتنها نزاری
یادت نره صدای گریه هامو
یادت باشه دلیل خنده هامو
یادت نره نفسهای من تویی
یادت باشه زندگی من تویی
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
متشکرم

برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.

برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی.

برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.

برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.

برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.

برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.

برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی.

برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم"

برای همه وقت هایی که در فکر من بودی.

برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی.

برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.

برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.

برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی.

برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
فدای اون مهر و وفات
دلم شده تنگ برات
چطور بگم ؟ باور کنی !
چقدر عزیزی تو برام
بی تو نه کار دنیا لنگ می مونه
نه بین زمین و آسمون جنگ میشه
نه کوه آب میشه
نه آب سنگ میشه
فقط دل منه که برات تنگ میشه
 

negine shiraz

کاربر ويژه
به دفترم که بنگری....
نبینی کلامی از سر شوق ....
همین گواه من از محنت زمانه خویش ....
من از زبان شما گفته ام سخن زین روی ....
زهر کران شنوم دلنشین ترانه خویش .....

درود مادر مهر بر تو ....
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


زیباترین شعر رمضانی که ماه رمضون امسال خوندم این بود:



بخت امسال چه با من یار است
عطشت را عطشم غمخوار است

"به فدای لب عطشان حسین"

اولین ذکر پس از افطار است


:بغل:
 

khodam

متخصص بخش ادبیات


گل من گریه مکن
که در اینه ی اشک تو غم من پیداست
قطره ی اشک تو داند که غم من دریاست
گل من گریه مکن
سخن از اشک مخواه
که سکوتت گویاست
از نگه کردنت احوال تو را می دانم
دل غربت زده ات
بی نوایی تنهاست
من و تو می دانیم
چه غمی در دل ماست
گل من گریه مکن
اشک تو صاعقه است
تو به هر شعله ی چشمان ترم می سوزی
بیش از این گریه مکن
که بدین غمزدگی بیشترم می سوزی
من چو مرغ قفسم
تو در این کنج قفس بال و پرم می سوزی
گل ن گریه مکن
که در ایینه ی اشک تو غم من پیداست
فطره ی اشک تو داند که غم من دریاست
دل به امید ببند
نا امیدی کفرست
چشم ما بر فرداست
ز تبسم مگریز
در دندان تو در غنچه ی لب زیباست
گل من گریه مکن


شعر از : مهدی سهیلی
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
ای آرزوی من!
تو آن همای بخت منی کز دیار دور
پر پر زنان به کلبه من پرکشیده ای
بر بامم ای پرنده عرشی خوش آمدی
در کلبه ام بمان
زیرا تو هم، چون من
یک آشیان گرم محبت ندیده ای.

با من بمان که من
یک عمر بی امید
همراه هر نسیم به گلزار عشقها
در جستجوی یک گل خوشبو شتافتم
می خواستم گلی که دهد بوی آرزو
اما نیافتم.
شبهای بس دراز
با دیدگان مات
بر مرکب خیال نشستم امیدوار
دنبال یک ستاره فضا را شکافتم
می خواستم ستاره امید خویش را
اما نیافتم.

بس روزهای تلخ
غمگین و نا مراد
همراه موجهای خروشان و بی امان
تا عمق بی کرانه دریا شتافتم
شاید بیابم آن گهری را که خواستم
اما نیافتم.

امروز یافتم.
گمگشته ای که در طلبش عمر من گذشت
اما کنون نشسته مرا رو برو تویی
آنکس که بود همره باد صبا منم
آن گل که داشت بوی خوش آرزو تویی
دیگر شبان تیره نپویم در آسمان
تو آن ستاره ای که نشستی به دامنم
همراه موج، در دل دریا نمیروم
تک گوهرم تویی که شدی زیب گردنم.
نوشی لبی که جان به تنم میدمد تویی
عمر منی که تاب و توان داده ای به من
با من بمان که روشنی بخت من ز تست
آری تویی که بخت جوان داده ای به من
 
بالا