• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

هر شعری که دوست داری اینجا بنویس...

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
کاش … کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند …

اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی شنود

دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام …

سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست !!!

دنیا راببین … بچه بودیم از آسمان باران می آمد ،

بزرگ شده ام از چشمهایمان می آید …

بچه بودیم درد دل را با هزار ناله می گفتیم ، همه می فهمیدند …

بزرگ شده ایم ، درد دل را به صد زبان می گوییم ،

اما هیچ کسی نمی فهمد …​
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
شیشه های ِ شکسته ،
تعویض می شوند..
پُل های ِ شکسته ،
تعمیر...
آدمهای ِ شکسته ،
امّا...
فراموش می شوند !!
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
به هـمـان سـادگـی

کـه کـلاغ ِ سـالـخـورده

بـا نـخـستـین سـوت ِ قـطـار

سقـف واگـن مـتـروک را

تـرک می گـویــد

دل ،

دیـگــــر

در جـای خـود نیـسـت

بـه همـیـن ســادگـی !
 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
553600_387129184685724_10598749_n.jpg
[h=6]همه شب با دلم کسی می گفت...
سخت آشفته ای زدیدارش
صبحدم با ستارگان سپید،
می رود،می رود، نگهدارش
من ز بوی تو رفته از دنیا
بی خبراز فریب فرداها
روی مژگان نازکم می ریخت
چشمهای تو چون غبار طلا
تنم از حس دستهای تو داغ
گیسویم در تنفس تو رها
می شکفتم ز عشق و می گفتم
هر که دلداده شد به دلدارش
ننشیند به قصد آزارش
برود، چشم من به دنبالش
برود، عشق من نگهدارش
آه اکنون تو رفته ای و غروب
سایه می گسترد به سینه راه
نرم نرمک خدای تیره غم
می نهد پا به معبد نگاه
می نویسد به روی هر دیوار
آیه هایی همه سیاه سیاه...........
 

مهشید

کاربر ويژه
وحشت از عشق كه نه
ترس ما فاصله هاست
وحشت از قصه كه نه

ترس ما خاتمه هاست
ترس بيهوده نداريم
صحبت از خاطره هاست
صحبت از كشتن نا خواسته ي
عاطفه هاست
كوله باري است پر از هيچ
كه بر شانه ماست
گله از دست كسي نيست
مقصر دل ديوا نه ماست
ما سر انجام
سر انجام گرفتيم به هيچ
درد ما مرگ تفاهم
غم ما كوچ محبت
گله ای هست که از خود داریم
چاره اي نيست اگر انسانيم؟؟!
 

مهشید

کاربر ويژه
باز منم ...

اینجا

تهی ،

خالی ،

تنها

با یک دل شکسته

باز تو نیستی

و من ...

شاید در باورت مرده باشم

از این سرزمین رها می شوم

تنها یک خاطر از من می ماند

چشم همیشه در انتظارم

در آغوش نگاهت ....






00h_05160rK.jpg
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
پلک هایت را کمی بر هم گذار
از تب داغ نگاهت سوختم
جاده ای از عشق بر رویم زدم
بس که اشکم را به لبها دوختم
جز من مجنون دل جادو شده
هیچ کس آگاه برسِحر تو نیست
نیست سِحر و این تمام معجزه ست
در کتابم هیچ جز شعر تو نیست
ذره ذره ، نه ، به ناگه آمدی
عقل من با چشم تو تبخیر شد
من به خود باز آمدم ، اما چه سود
جسم و جان و روح من تسخیر شد
نیست در لبهای تو حرفی ز صدق
عاشق لبخند شیرینت منم
باز هم با من بگو از حرف عشق
من دروغت را به جانم میخرم
خنده ات می آید از احساس من
من فدای چشمهایت ، تو بخند
تا ابد می مانم اندر عاشقی
لیک جز من دل به چشم کس نبند
کاش میشد در میان عاشقی
اندکی رنگ هوس را کم کنیم
تا[FONT=Vazir,helvetica,sans-serif] رسد بر عرش این احساس ما
عشقمان را پایه ای محکم کنیم
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
باز یـادت ذهن مـن را آبیــاری می کـنــد

این دل تنـهــایــم امشب بی قـــراری می کند
فال حافظ گیرم و گــردد تــداعـی خـاطــرت
چشــم هــایــم از فــراقـت آه و زاری می کند
گفت حافظ عاقبت آیی به سویـم چــون بهــار
با دل پــر درد مــن او غمگســاری می کند
درد دل ها می کنم با حافظ و او همچـنــان
همچــو یک مخــزن برایـم راز داری می کند
شعرهایش همچو مـرهـم روی درد بی دواست
هـر خـزانی را به اشعــارش بــهـاری می کند
عشق تو من را به اشعار پر از مهــرش رسانـد
ور نه چــون این دل به هجـرت سازگاری می کند
از برای وصل تــو هـر شب ستاره در سمــا
با دعـا بــر جان تــو شب زنده داری می کند
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
ای سنگ قلب نامرد ، چشمم پر آب کردی
از چـه در ایـن جدایی ، اینطور شتاب کردی؟
درخواست کردم از تــو ، عشق و محبتت را
لیکن تـو با دو صـد ناز ، مـن را جواب کردی
کردم دل حقیرم هدیه به چـشم مستـت
اما تــو زیر پایت ، دل را خـراب کـردی
آرام بود و سـرخوش ، این دل به یادت
اما تـو با جفـایت او را ، در اضطـراب کردی
در پاسخ سلامم ، گفتی خـدا نگهــدار
با این کلام دل را ، در پیچ و تاب کردی
عشق تو در ستاره ، پیچیده بــود
اما در نـزد او تــو خنــده ، بر ماهتاب کردی
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
دیریست که اینگونه روزها را سپری میکنم...
و هر دم که باران نم نمک میبارد
انتظار قاصدکی را میکشم
که با خوش خبریش خوشحالم کند...
انتظارم، به پایان آمدی..!
قاصدکم خوش خبر بود!
بوی او را دارد...
خبر از او آورد...!!!
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
يك نفر دارد نگاه خسته شب را
در لبا س روزگار ي سخت
پاره پاره
خواب مي بيند
مرگ آن تكرار تنهايي
مرگ آغاز شكيبايي
زندگي مان مرد
عشق ها خشكيد
و زمان
در باغ هاي زندگمان
مرگ را روييد
زندگي را چيد
ما هنوز از عشق مي نا ليم
ما هنوز از زندگي
مي شود آرام تر خوابيد
مي شود اهسته تر رقصيد
خواب ها را ديد
يک نفر دارد كه در درياي عشقش مي سپارد جان
يک نفر ارام
يک نفر ناكام
يک نفر اندازه من ، تو ،شما
انسان

 

khodam

متخصص بخش ادبیات
[FONT=courier new, courier, mono]هــر دم از آیینـه می پرسم ملــول
[FONT=courier new, courier, mono]چیستـم، دیگـــر به چشمت چیستــم؟
[FONT=courier new, courier, mono]لیـک در آیینـه می بینـــم که وای
[FONT=courier new, courier, mono]سایــه ای هم زانچــه بودم نیستم!
[FONT=courier new, courier, mono]می روم امــا نمی پرسم ز خـــویش
[FONT=courier new, courier, mono]ره کجا؟ منزل کجا؟ مقصــود چیست؟
[FONT=courier new, courier, mono]بوسـه می بخشــم ولی خود غافلــم
[FONT=courier new, courier, mono]کاین دل دیـوانه را معبــود کیست...

 

khodam

متخصص بخش ادبیات

قلب نا آرام من در سکوت فاصله ها آرام گرفته است...
آرامی پر از طوفان و نگرانی و تشویش...
پر از دلتنگی زرد....
اینجا بهار است..پاییز و یا زمستان....!
اینجا آسمان آبی هم که باشد در
چشمان من خاکستریست !
آسمان من چشمانی بارانی ندارد...چشمانی خشک..
چشمانی منتظر و تشنه دارد ..
هنوز من هستم، بوی عطرت ، خاطرت ...هستند
اما چه فایده که " تو " نیستی ؟؟!؟
خسته ام ...خسته...
تحملی که با صبر عشقت به من هدیه کرده ای
قطره قطره آب می شود .
تو عادت کردی و هنوز من مثل شب اول
از رفتنت دلگیرم ...
ای کاش هایم یکی پس از دیگری در آه هایم گم می شود.
جاده ی تاریک سفرت را پیدا نمی کنم ..
هنوز هم به یاد تو کنار پنجره ، ساعت ها
می نشینم و آسمان را نگاه می کنم !
فریادم را در بغضم می شکنم ...
باورم شده که رفته ای ..!
اما !!! هنوز هم " باور " نمی کنم ...!!
 

khodam

متخصص بخش ادبیات


من برای تو مینویسم !
برایی تو که تنهایی هایم پر از یاد توست ‌،
برای تویی که قلبم منزلگه عشق توست !
برای تویی که احساسم از وجود نازنین توست .
برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد !
برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو
دوخته شده است....
برای تویی که هر لحظه دوریت
برایم مثل یک قرن است ......
برای تویی که سکوتت سخت ترین شکنجه ی من است !
امشب دلم بی شمار گرفته است ...برای تو !!!
برای مهربانی های تو . برای گرمی صدای تو .....
نمیدانم چرا خدا با من چنین کرد ؟؟؟
شنیده ام هر که را بیشتر دوست میداردش
بیشتر می آزاردش ...
مگر خدا چقدر مرا دوست دارد ؟؟؟؟!!!
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
از دوری ات تمام لحظه هایم تهی شده اند..
همه ی اشک و آهم از دلتنگی توست..
اما.....
تنها خنده های غمگینم را به گوش تو می رسانم..
و تو چنین می پنداری که به یادت نیستم .
حال ..!!!
اشک هایم را با قاصدک برایت می فرستم
تا شاید باورت شود که از دوری تو
حتی کویر هم برایت بارانی می شود ....!!!
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
منتظر نباش....

که شبی بشنوی از این دلبستگی های ساده دل بریدم.
که عزیز بارانی ام را ‌‌٬
در جاده ای جا گذاشتم یا در آسمان
به ستاره ی دیگری سلام کردم
توقعی از تو ندارم اگر دوستم نداری !
در همان دامنه ی دور دریا بمان ٫هر جور تو راحتی...
ستاره ی من ..!!
همین سو سوی تو از آن سوی پرده ی دوری برای
روشن کردن اتاق تنهاییم کافیست !!!
من که اینجا کاری نمی کنم ٫
فقط گه گاه گمان دوست داشتنت را در
دفترم حک می کنم .
همین ...!!!
این کار هم که نور نمی خواهد ٫
می دانم که به حرفهایم می خندی .......
 

ثمره

کاربر ويژه
با توام
ای لنگر تسکین
ای تکانهای دل!
ای آرامش ساحل!
با توام

ای نور!
ای منشور!
ای تمام طیفهای آفتابی!
ای کبود ارغوانی!
ای بنفشآبی!
با توام ای شور! ای دلشوره ی شیرین!
با توام
ای شادی غمگین!
با توام
ای غم!
غم مبهم!
ای نمی دانم!
هرچه هستی باش!
اما کاش . . .
نه، جز اینم آرزویی نیست:
هرچه هستی باش!
اما باش!


قیصر امین پور


my363242.jpg


 

khodam

متخصص بخش ادبیات
این روزها انگار دلم گرفته
راه نفسم بند آمده
این روزها دیگر حوصله ندارم
تا نامم را در دفتر خاطراتم بیاورم
کنار هر خط شعر علامت سؤالی به یادگار می گذارم
برای کسی که شاید روزی جواب تمام سؤالهایم شود
این روزها دلم نمیخواهد لبخندی بر لبانم بنشانم
میدانم که زود پژمرده خواهد شد
آن وقت من میمانم و لبخندهای پی در پی
ای روزها انگار مرا نمی بینی
حتی وقتی زیر باران آنقدر دیدنی میشوم
میگذرم از کنار روزها
ودر نهایت به شب میرسم
تمام فریادهایم در گلو می شکند
کسی مرا نمی بیند
کسی مرا نمی شناسد
کسی مرا نمی خواند
کسی مرا نمی خواهد
با تنهایی همراه می شوم و می روم
به یک سرزمین با رنگی دیگر
در جایی دیگر
دور...خیلی دور
می گریزم از من و هر چه باید است
می گریزم از بودنی این چنین
که نبودنم بهتر است از
هزار بار
هزاران بار
از بودنم!!!!!
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
آسمان آبيست
زندگي زيباست، هياهويي
ميشنوم
از ميان ابرهاي نگاه كجاست صداي سكوت
تابيايد و پاياني بر اين هياهو
باشد
نميدانم .
ميترسم اين سكوت دنيايي را
كه از
آينه و آسمان است
به تلنگري بشكند
ميترسم
كجاست پايان دلتنگي ها
نميبينم دستي را كه به سويم
بيايد
براي آشنايي
ميترسم.........

 

khodam

متخصص بخش ادبیات
ای کاش !!
مهربانا کاش مهر سینه ات

آشنا چون سینه مهتاب بود

کاش قلبت روشنی از ماه داشت

در مسیر سایه ها ، مهتاب بود.

کاش مفهوم نگاه عشق را

چشمهایت دیده بودند ای امید .

کاش میشد شعله عشق مرا

در سکوت سینه پاک تو دید .

کاش در رویای تنها بودنت

نام من آرام و سنگین می نشست.

کاش می شد بر نگاه ساده ات

یا سکوت دل نوازت، دل نبست .

کاش در این واپسین دیدارها

چشم تو از عاشقی سر شار بود .

کینه های بی دلیل سینه ات

کاش در این لحظه ها بردار بود.

کاش باور داشتی، امید من

آتش سوزنده دارم از غمت .

کاش چشمانم نمی گفتند باز

از تمام روز ها عاشقترم .

کاش می دانستی ای مغرور سرد

چشمهایت شیشه وهم من است .

کاش بعد از حرفهای تلخ تو

می شد از چشمان سردت بگذرم.

در حصار خستگی های دلم

حسرت تو آخرین سهم من است .

ای کاش.....

افسوس!!!!
 
بالا