• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

هر شعری که دوست داری اینجا بنویس...

eliza

متخصص بخش
ديشب از بام جنون ديوانه اي افتاد و مرد
پيش چشم شمع ها پروانه اي افتاد و مرد

از لطافت ياد تو چون صبح گل ها خيس بود
شبنمي از پشت بام خانه اي افتاد و مرد

موي شبگوني كه چنگش ميزدي شب تا سحر
از سپيدي لا به لاي شانه اي افتاد و مرد

ازدياد پنجره جان قناري را گرفت
در قفس از نغمه ي مستانه اي افتاد و مرد

اين كلاغ قصه را هرگز تو هم نشنيده اي
تا خودش هم قصه شد افسانه اي افتاد و مرد
__________________
 

eliza

متخصص بخش
یاد این آهنگ فرهاد افتادم:

جغد بارون خورده ای تو کوچه فریاد می زنه
زیر دیوار بلندی یه نفر جون می کنه

کی می دونه تو دل تاریک شب چی می گذره
پای برده های شب اسیر زنجیر غمه

دلم از تاریکی ها خسته شده
همه درها بروم بسته شده

من اسیر سایه های شب شدم
شب اسیر تار سرد آسمون

پا به پای سایه ها باید برم
همه شب به شهر تاریک جنون

دلم از تاریکی ها خسته شده
همه درها بروم بسته شده

چراغ ستاره من رو به خاموشی میره
بین مرگ و زندگی اسیر شدم باز دوباره

تاریکی با پنجه های سردش از راه میرسه
توی خاک سرد قلبم بذر کینه می کاره

دلم از تاریکی ها خسته شده
همه درها بروم بسته شده

مرغ شومی پشت دیوار دلم
خودشو اینورو اونور می زنه

تو رگای خسته سرد تنم
ترس مردن دادره پرپر می زنه

دلم از تاریکی ها خسته شده
همه درها بروم بسته شده
__________________
 

eliza

متخصص بخش
طلوع

چشم صنوبران سحر خيز

بر شعله بلند افق خيره مانده بود .

دريا، بر گوهر نيامده ! آغوش مي گشود .

سر مي كشيد كوه،

آيا در آن كرانه چه مي ديد ؟

پر مي كشيد باد،

آيا چه مي شنيد، كه سرشار از اميد،

با كوله بار شادي،

از دره مي گذشت ،

در دشت مي دويد !

***

هنگامه اي شگفت ،

يكباره آسمان و زمين را فرا گرفت !

نبض زمان و قلب جهان، تند مي تپيد

دنيا،

در انتظارمعجزه ... :

خورشيد مي دميد !

*****
 

eliza

متخصص بخش
خواب، بيدار

گر چه با يادش، همه شب، تا سحر گاهان نيلي فام،

بيدارم؛

گاهگاهي نيز،

وقتي چشم بر هم مي گذارم،

خواب هاي روشني دارم،

عين هشياري !

آنچنان روشن كه من در خواب،

دم به دم با خويش مي گويم كه :

بيداري ست ، بيداري ست، بيداري !

***

اينك، اما در سحر گاهي، چنين از روشني سرشار،

پيش چشم اين همه بيدار،

آيا خواب مي بينم ؟

اين منم، همراه او ؟

بازو به بازو،

مست مست از عشق، از اميد ؟

روي راهي تار و پودش نور،

از اين سوي دريا، رفته تا دروازه خورشيد ؟

***

اي زمان، اي آسمان، اي كوه، اي دريا !

خواب يا بيدار،

جاوداني باد اين رؤياي رنگينم !
***
 

eliza

متخصص بخش
گل خشكيده

بر نگه سرد من به گرمي خورشيد

مي نگرد هر زمان دو چشم سياهت

تشنه ي اين چشمه ام، چه سود، خدا را

شبنم جان مرا نه تاب نگاهت


جز گل خشكيده اي و برق نگاهي

از تو در اين گوشه يادگار ندارم

زان شب غمگين كه از كنار تو رفتم

يك نفس از دست غم قرار ندارم


اي گل زيبا، بهاي هستي من بود

گر گل خشكيده اي ز كوي تو بردم

گوشه ي تنها، چه اشك ها كه فشاندم

وان گل خشكيده را به سينه فشردم


آن گل خشكيده، شرح حال دلم بود

از دل پر درد خويش با تو چه گويم؟

جز به تو، از سوز عشق با كه بنالم

جز ز تو، درمان درد، از كه بجويم؟


من، دگر آن نيستم، به خويش مخوانم

من گل خشكيده ام، به هيچ نيرزم

عشق فريبم دهد كه مهر ببندم

مرگ نهيبم زند كه عشق نورزم


پاي اميد دلم اگر چه شكسته است

دست تمناي جان هميشه دراز است

تا نفسي مي كشم ز سينه ي پر درد

چشم خدا بين من به روي تو باز است
***
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
عکس غمگينت ميان قاب مي خندد به من
تازگي ها سردي مهتاب مي خندد به من

باز هم ديوار ساکت مي نشيند روبروم
عقربه مي چرخد و بي تاب مي خندد به من

حوض در زير درخت گل پر است از آسمان
حلقه حلقه موج روي آب مي خندد به من

تا تو رفتي و بريدي از من و تنهاييم
گريه آرام قبل از خواب مي خندد به من

هرکه مي خندد نمي داند،نمي دانم چرا
عشق اين همصحبت ناباب مي خندد به من


http://forum.p30parsi.com/showthread.php?t=8766&page=160#ixzz10iT3cmrQ
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات

من و تو و، تو و تک واژه هاي بي آهنگ

من و تو و، تو و اين مهرباني دلتنگ

من و تو و، تو و راهي شبيه خاطره ها
من و تو و، تو و اين راه و انتها و درنگ

من و تو و، من خسته ،ميان کوچه شوق
من و تو و، تو و بازيچه هاي رنگارنگ

من و تو و، من و هر لحظه برق چشمانت
من و تو و، تو وشايد نگفته هاي قشنگ


 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
مرا بازيچه خود ساخت چون موسي که دريا را
فراموشش نخواهم کرد چون دريا که موسي را

خيانت قصه تلخي است اما از که مي نالم
خودم پرورده بودم در حواريون يهودا را

نسيم وصل وقتي بوي گل مي داد حس کردم
که اين ديوانه پرپر مي کند يک روز گل ها را

خيانت غيرت عشق است وقتي وصل ممکن نيست
نبايد بي وفايي ديد نيرنگ زليخا را

کسي را تاب ديدار سر زلف پريشان نيست
چرا آشفته مي خواهي خدايا خاطر ما را

نمي دانم چه افسوني گريبان گير مجنون است
که وحشي مي کند چشمانش آهوان صحرا را

چه خواهد کرد با ما عشق پرسيديم و خنديدي
فقط با پاسخت پيچيده‌تر کردي معما را




http://forum.p30parsi.com/showthread.php?t=8766&page=160#ixzz10iWnGSWC
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
چه زين ماتم سرا ديدم که باشم پايبند اينجا
زبخت بد زهر خار و گلي ديدم گزند اينجا

از آن برداشتم چشم ازجهان و زشت و زيبايش
که جز ناديدنش نقشي نديدم دلپسند اينجا

به دل صد عقده همچون سرو دارم از سرافرازي
مرا همواره پستي زايد از طبع بلند اينجا


ز لبخند گل اين باغ ، ز جور خار دانستم
که صد نيش است ما را در پي هر نوشخند اينجا

به هر جايي که روي آرم به جاي نغمه شادي
نمي آيد به گوشم جز نواي دردمند اينجا


درين ماتمسرا يک دم ندارم طاقت ماندن
چه سازم رشته عمرم به گردن شد کمند اينجا


" سهي " شرم آيد از بيدردي خويشم ، چو مي بينم
که مي رقصد بشادي بر سر آتش سپند اينجا


http://forum.p30parsi.com/showthread.php?t=8766&page=160#ixzz10iXxJmJH
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
در این سرما کسی بر در نمی کوبد

کسی خط غبار درد هایم را از درون خانه ی قلبم نمی روبد


بهاران سر رسیده ست


جهان غرق امید ورویش و شور وجوانه ست


ولی در گوشه ی جانم گلی دیگر نمی روید


نشستم اشک و درد و غم


هزاران حرف ناگفته


دریغا یار با ما


لن ترانی هم نمی گوید


تنم در التهاب و شوق دیدار است


ولی


پایم دگر راه رسیدن را نمی جوید


شبی تاریک و بارانی است


چراغ کوچه ی قلبم چه خا موش است
...


http://forum.p30parsi.com/showthread.php?t=8766&page=159#ixzz10iYYe6I1
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
رفتي وغزل غزل به انتها رسيده ام
به انتهاي اين غزل از ابتدا رسيده ام

نگاه مات پنجره به خواب کوچه باز شد
و من به عمق کوچه هاي آشنا رسيده ام

شبيه چشمهاي تو که فرصت نيايشند
به اوج بي کرانه ستاره ها رسيده ام

صداي باد مي دود به شعر نانوشته ام
بگو چرا به بي صدا ترين صدا رسيده ام

نمانده در تمام من به جز حضورسايه ها
ببين چقدر خاليم!ببين کجا رسيده ام!؟



http://forum.p30parsi.com/showthread.php?t=8766&page=159#ixzz10iZP2xzR
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
ديوارها وفاصله ها،آه خسته ام
از نور سرد و يخ زده ي ماه خسته ام

در تنگناي تيره ترين سرنوشت ها
از سايه هاي سنگي اين راه خسته ام

از دام دستهاي شب آلود نانجيب
از اوج هاي ساده ي کوتاه خسته ام

از اين همه مسير که در شهر مي دوند
از حيله هاي نقشه ي گمراه خسته ام

بي چشمهاي تو که حضور نوازشند
از لحظه لحظه لحظه ي شب ،آه خسته ام ...




http://forum.p30parsi.com/showthread.php?t=8766&page=159#ixzz10iaUfYHv
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
از باغ میبرند چراغانیت کنند
تا کاج جشنهای زمستانیت کنند


پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانیت کنند


یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
اینبار مبرند که زندانیت کنند...


ای گل گمان نکن به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند..


یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست...
از نقطه ای بترس که شیطانیت کنند....


آب طلب نکرده همیشه مراد نیست!
گاهی بهانه ایست که قربانیت کنند!!!!


فاضل نظری


http://forum.p30parsi.com/showthread.php?t=8766&page=153#ixzz10ipAakKq
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
سفر هميشه سهم من است
و سکون سهم کسی ست
که نيمه ی ديگرم در او جا مانده
هی می پرم
از خودم
روی شاخه های نيلوفری ترديد
و تا برگردم
چشمهايت می افتد
از چشم های يخ زده ام
روی دست چپم
که خون قرمز مرا در فضا پخش می کند
ومن سفری دیگر را تجربه می کنم
از خودم
به خودم
به نيمه ی ديگرم
به تو...
گفته بودم
سفر هميشه سهم من است...



http://forum.p30parsi.com/showthread.php?t=8766&page=151#ixzz10iqiFE1p
 

eliza

متخصص بخش
منحنی قلب من
d9flrov9p8tdjgm5gvbc.jpg

منحنی قلب من، تابع ابروی توست
خط مجانب بر آن، کمند گیسوی توست
حد رسیدن به تو، مبهم و بی انتهاست
بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست

چون به عدد یک تویی من همه صفرها
آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست

پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو
بی تو وجودم بود یک سری واگرا
گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست
ناحیه همگراش دایره روی توست

(پروفسور هشترودی)
 

eliza

متخصص بخش
تو به بوی غزل و قافیه آمیخته ای
[FONT=tahoma, new york, times, serif]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]تو به بوی غزل و قافیه آمیخته ای
[FONT=tahoma, new york, times, serif] به خدا حال مرا خوب به هم ریخته ای
[FONT=tahoma, new york, times, serif]آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری
[FONT=tahoma, new york, times, serif]بی سبب نیست که در کنج دلم جا داری

[FONT=tahoma, new york, times, serif]به سپیدی غزل رایحه ی یاس منی
[FONT=tahoma, new york, times, serif] یاسمن پوش ترین قسمت احساس منی

[FONT=tahoma, new york, times, serif] یاسمن پوش ترین جای خدا را پر کن
[FONT=tahoma, new york, times, serif] من پر از زندگیم فاصله ها را پر کن

[FONT=tahoma, new york, times, serif] من جهنم زده ام حسرت سیبی دارم
[FONT=tahoma, new york, times, serif] باز نسبت به شما حس غریبی دارم

[FONT=tahoma, new york, times, serif] غربت و رخوت دستان مرا باور کن
[FONT=tahoma, new york, times, serif] نازنین قصه ی ایمان مرا باور کن

[FONT=tahoma, new york, times, serif] سالها قلب دم از صبر و تحمل میزد
[FONT=tahoma, new york, times, serif] به کتاب غزل عشق تفال میزد

 

eliza

متخصص بخش
[FONT=tahoma, new york, times, serif]من نه عاشق بودم

و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من

من خودم بودم و یک حس غریب

که به صد عشق و هوس می ارزید

من خودم بودم دستی که صداقت می کاشت

گر چه در حسرت گندم پوسید

من خودم بودم هر پنجره ای

که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود

و خدا می داند بی کسی از ته دلبستگیم پیدا بود

من نه عاشق بودم

و نه دلداده به گیسوی بلند

و نه آلوده به افکار پلید

من به دنبال نگاهی بودم

که مرا از پس دیوانگیم می فهمید

آرزویم این بود

دور اما چه قشنگ

که روم تا در دروازه نور

تا شوم چیره به شفافی صبح

به خودم می گفتم

تا دم پنجره ها راهی نیست

من نمی دانستم

که چه جرمی دارد

دستهایی که تهیست

و چرا بوی تعفن دارد

گل پیری که به گلخانه نرست

روزگاریست غریب

تازگی می گویند

که چه عیبی دارد

که سگی چاق رود لای برنج

من چه خوش بین بودم

همه اش رویا بود

و خدا می داند

سادگی از ته دلبستگیم پیدا بود
 

eliza

متخصص بخش
[FONT=Vazir, new york, times, serif]گاه و بي گاه
[FONT=Vazir, new york, times, serif] سروده اي از شاكر شاهدي

[FONT=Vazir, new york, times, serif] به هرگاه وگه و بي گاه در هرگاه از گاهم
[FONT=Vazir, new york, times, serif] چه نا آگاه يا آگاه بينم دل به اين راهم
[FONT=Vazir, new york, times, serif] رود همواره درگاهت درهرگاه يا بي گاه
[FONT=Vazir, new york, times, serif] به نا آگاه يا آگاه به درگاهت ز درگاهم
[FONT=Vazir, new york, times, serif] گهي هم اين دلم گردد به ديگرگاه گاه وگاه
[FONT=Vazir, new york, times, serif] نميدانم كجا گردد كدامين گاه بي گاهم
[FONT=Vazir, new york, times, serif] ولي از كار او گهگاه نا آگاه آگاهم
[FONT=Vazir, new york, times, serif] كه در پاره گه وبي گاه نمي گنجدبه دلگاهم
[FONT=Vazir, new york, times, serif] من آگاهم كه اين راهم روديك سربه درگاهت
[FONT=Vazir, new york, times, serif] ويا هرگاه يا بي گاه گويد دل تو دم گاهم
[FONT=Vazir, new york, times, serif] هماره از تو ميخواهم كه درهرگاه يا بي گاه
[FONT=Vazir, new york, times, serif] شوي راهم شوي گاهم گه فجر وسحرگاهم
[FONT=Vazir, new york, times, serif] شوي هرگاه يا بي گاه هم خورشيد هم ماهم
[FONT=Vazir, new york, times, serif] شوي همواره همراهم شوي يار و مددگاهم
[FONT=Vazir, new york, times, serif] بگيري گاه يا بي گاه با الطاف شبگاهم
[FONT=Vazir, new york, times, serif] بري درراه درگاهت شباهنگام وصبحگاهم
 

eliza

متخصص بخش
[FONT=times new roman, new york, times, serif] چكامه بي پايان
[FONT=times new roman, new york, times, serif] سروده اي از شاكر شاهدي

[FONT=times new roman, new york, times, serif] اي كه شين ات شين شين وشين شور
[FONT=times new roman, new york, times, serif] و اي الف در استقامت در غرور
[FONT=times new roman, new york, times, serif] و اي كه هائت هاء همت هم و غم
[FONT=times new roman, new york, times, serif] و اي كه دالت دال دردي پر الم
[FONT=times new roman, new york, times, serif] و اي كه يائت ياء يمي بيكران
[FONT=times new roman, new york, times, serif] از جفا هجران و از آه و فغان
[FONT=times new roman, new york, times, serif] شاهدي اي رمز عشق وشهد شوق
[FONT=times new roman, new york, times, serif] و اي چكاد هر هنر يا شعر و ذوق
[FONT=times new roman, new york, times, serif] بازگو شعري ز سوز جان و تن
[FONT=times new roman, new york, times, serif] گو برايم از ديار و از وطن
[FONT=times new roman, new york, times, serif] گو برايم از الست و از ازل
[FONT=times new roman, new york, times, serif] از كتاب زندگي از هر جدل
[FONT=times new roman, new york, times, serif] تا شوم در راه حق راه صواب
[FONT=times new roman, new york, times, serif] توشه اي گيرم ز هر درس وكتاب
[FONT=times new roman, new york, times, serif] شاهدي گويم تورا فصل الخطاب
[FONT=times new roman, new york, times, serif] از من و از هر دلي با عشق ناب
[FONT=times new roman, new york, times, serif] تا بود كون و مكان و اين وجود
[FONT=times new roman, new york, times, serif] كس نيابد چون تو در شعر و سرود
 

eliza

متخصص بخش
ای آینه تصویر نکن چشم ترم را

کـم جار بـزن داغ نـهان جگرم را

آیینه دمی سنگ صبور دل من باش

در پـرده نـگـه دار غـم پـرده درم را

می سوختی ای کاش مرا غم که شبی ، باد

از روی زمــین پـاک نمـــاید اثــرم را

هرگز نشود پاک دل از خون و رخ از اشک

ایـن گـونـه نوشـتـند قـضا و قـدرم را

یک روز مرا باغی و برگ و ثمری بود

در شـعـله کـشیـدند بـهار و ثمرم را

در باغ مرا بال و پری بود ولی حیف

در دام کشـیدند و شکستند پـرم را

جز غم که قرار است در این خانه بماند

خـلـوت بـنمایـیـد همـه دور و برم را


__________________
 
بالا