• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

وصف حالت رو با شعر بگو

khodam

متخصص بخش ادبیات
آینه رخ خود دیدم و به تو حق دادم
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آه می بینم، می بینم تو به اندازه تنهایی من خوشبختی
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]من به اندازه زیبایی تو غمگینم
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چه امید عبثی
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]من چه دارم که تو را در خور؟
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هیچ
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]من چه دارم که سزاوار تو؟
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هیچ
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو همه هستی من
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هستی من، تو همه زندگی من هستی
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو چه داری؟
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همه چیز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو چه کم داری؟
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هیچ
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بی تو در می یابم، چون چناران کهن
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]از درون تلخی واریزم
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]کاهش جان من این شعر من است
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آرزو می کردم که تو خواننده شعرم باشی
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]راستی شعر مرا می خوانی؟
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نه دریغا،هرگز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]باورم نیست که خواننده شعرم باشی
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]کاشکی شعر مرا می خواندی

0484.jpg
 

khodam

متخصص بخش ادبیات

غروب پاییز


IstraSunsetHay~14~sl17m.jpg


دلم خون شد از این افسرده پاییز
از این افسرده پاییز غم انگیز
غروبی سخت محنت بار دارد
همه درد است و با دل کار دارد .
شرنگ افزای رنج زندگانی ست
غم او چون غم من جاودانی ست.
افق در موج اشک و خون نشسته
شرابش ریخته ، جامش شکسته .
گل و گلزار را چین بر جبین است
نگاه گل نگاه واپسین است
پرستوهای وحشی بال در بال
امید مبهمی را کرده دنبال.
نه در خورشید نور زندگانی
نه در مهتاب شور شادمانی.
فلق ها خنده ی بر لب فسرده
شفق ها عقده ی در هم فشرده!
کلاغان می خروشند از سر کاج
که شد گلزار ها تاراج ، تاراج!
درختان در پناه هم خزیده
ز روی بام ها گردن کشیده ،
خورد گل سیلی از باد غضبناک
به هر سیلی ،گلی افتاده بر خاک!
چمن را لرزه ها در تار و پود است
رخ مریم ز سیلی ها کبود است .
گلستان خرمی از یاد برده
به هرجا برگ گل را باد برده.
نشان مرگ در گرد و غبار است
حدیث غم ، نوای آبشار است.

 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
از که بگویم؟!

دل را به کدام آرزویی نوید دهم؟

سردی دستهایم را به گرمای کدام خاطره بسپارم؟

چشمهایم را به پنجره کدام طلوع بگشایم

و به یاد کدامین ستاره به خواب شوم؟

زورق خیالم را به کدام ساحلی سوق دهم؟

دریا قطره قطره از من می گریزد!

چه غریب مانده ام٬سر بر این بالش تنهایی!

 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
يكي راست مي رود، يكي چپ
و ديگري
بر روي روزهاي سرشار از سياهي من،
قدم مي زند
اين وسط هيچ كس از من نمي پرسد،
تو چرا درون اين گور خفته اي ...
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
لیوان گرم رو سرد کنی
تَرک میخوره
میشکنه
نابود میشه
.
.
.
می ترسم از تَرک برداشتنم
می ترسم
می ترسم
می ترسم...
نمی ترسی...؟
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
یک لحظه نشد خیالم آزاد از تو
یک روز نگشت خاطرم شاد از تو


دانی که ز عشق تو چه شد حاصل من
یک جان و هزار گونه فریاد از تو


MISSING-missing-Feeling-sad-Love-quotes-lovely-Eterna4ui-Mes-pics-pr%C3%A9f%C3%A9r%C3%A9s-greeting-words-ceca-imissu-imissu-All-4-U_large.jpg
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
اگر سهم من از این همه ستاره فقط سوسوی غریبی است

غمی نیست...........

همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست..........
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
قطره ي اشكي
سپيد،
-چون واژه اي
زلال -
چكيد
بر دفتري
سپيد،
غرق شد
گم شد
هضم شد
ميان زلالي يكدست دفتر.
سپيد ماند و
زلال؛
حرف هاي دل قطره،
سپيدي يكدست دفتر
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
دلتنگی

[FONT=Vazir, times, serif]چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید[FONT=Vazir, times, serif]:
[FONT=Vazir, times, serif]چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟
[FONT=Vazir, times, serif]چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟
[FONT=Vazir, times, serif]اما افسوس که هیچ کس نبود ...
[FONT=Vazir, times, serif]همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ...
[FONT=Vazir, times, serif]آری با تو هستم ...!
[FONT=Vazir, times, serif]با تویی که از کنارم گذشتی...
[FONT=Vazir, times, serif]و حتی یک بار هم نپرسیدی،
[FONT=Vazir, times, serif]چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!!

bg6z2s_thumb1.gif
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
مردان نسل ما
با گريه
مي خندند ، بي تو
اي بي تو من ، بي من
آيا تو هم اينگونه مي خندي ؟
با گريه خنديدن نه آسان است
بي تو
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من

گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا، من؟
کجا روم؟ که راهی، به گلشنی ندارم

که دیده برگشودم، به کنج تنگنا، من
نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته دل به من کس

چو تخته پاره بر موج، رها، رها، رها من
ز من هر آن که او دور، چو دل به سینه نزدیک

به من هر آن که نزدیک، ازو جدا، جدا من
نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی

که تر کنم گلویی، به یاد آشنا، من
ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد

که گویدم به پاسخ، که زنده‌ام چرا من؟
ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابری ـ
دلم گرفته، ای دوست! هوای گریه با من

baran.jpg

 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
پشت پنجره كه می ايستی
خيابان خيس می شود
و عابران ليز می خورند
پشت پنجره كه می ايستی
زيبا می شوي/از كوچه
تو را می بينم
و پرده ی حرير
كه اخم می كند
و كنار نمی رود
پشت پنجره می نشينی
كتاب می خوانی
و نور اتاق قدری كم است...
......
پنجره را كه پشت می كنی
می روم و شعر تعطيل می شود
 

..::آبی دل::..

متخصص بخش
گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
به دامانم دوصد پیرایه بستند

از این مردم که تا شعرم شنیدند
به رویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نستند
مرا دیوانه ای بد نام گفتند


پریشاهدخت شعر آدمیزادان ، فروغ فرخ زاد
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
فردا نه رنگ تو را دارد

نه هوای

هـای های چوپانی

گله‌اش زار مي‌زند برای گرگ...

فردا مثل من است

گوشه‌یی نشسته

از ترس گرگ،

راست مي‌گویم.
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
تو مپندار که خاموشی من ذکر فراموشی توست.....بلکه هر لحظه دلم،مست تماشایی توست
 

gorg nama

متخصص بخش
بگو که چه جور ناراحت باشم وقتی که تو هستی به یادم

هرشب به خاطره عشقته که من میتونم بخوابم

((به یاده اون کسی که تو قلبمه یه صلوات بفرستین تا از گناهاش کم بشه))
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
شعر هایم دوباره بیگانه



گریه هایم دوباره بی شانه



شاعری بی کس و حروفی که



کرده در ذهن کوچکی لانه ..
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
dsc00319.jpg


دلم گرفته امشب تاب سفر ندارم



قلبم رمیده دیگر عزم خطر ندارم


سر های بی گناهان بردار عشق محبوب


من پر گناهم اما از خود شرر ندارم


ای پادشاه خوبان کی از سفر بیایی


جور و جفا فرآوان میل حذر ندارم


دستم به خون دل باز آلوده گشته اما


تاوان این گناهم طاقت دگر ندارم


غارتگران دل با دام و کمان نشستند


این راه پر خطر شد راهی به در ندارم


سر ناتوان و مغرور ، گوش از نصیحتم کر


دل خسته و شکسته دیگر خبر ندارم


ویرانه شد امید و اندیشه های نابم


با این دل سبک سر قصد سفر ندارم


حق دل سیاهم هجر است و بی وفایی


من میل سازگاری با بی هنر ندارم


مشتاق و بی قرارم با نا مرادی دل



اما دگر هوای عشق و دلبر ندارم
 
بالا