الان از سر کار برگشتم. هوا خیلی گرم بود. صورتم سوخته در حد تیم ملی و شده ام سیاهپوست.محل کار اصلا سایه ای ندارد. کلاه و عینک هم تاثیری ندارد. بعضی وقتها با داود بهم می رسیم او از من سیاه تر شده میگه پیرمرد برو استراحت:نیش:و من میگم پیرمرد جد و آبادته. خودت برو استراحت. و لبخندی بهم می زنیم . دیگه احساس خستگی نمی کنیم.ومن الان سر حالم . میگید نه ببیید::شاد::شاد::شاد: