-
توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.
امروزت رو چطوري سپري كردي ؟
- شروع کننده موضوع سنجاقي
- تاریخ شروع
امروز .......!!!
واقعا خودم هم نمیدونم برا امروز چه اسمی رو باید بزارم !
صبح با انرژی از خواب پاشدم ....چون یه خوابی دیده بودم که برام خیلی مهم و دوس داشتنی بود :گل:
طول روز یه عالمه کار و کل وکل در کل خسته کننده بود ..
شب بعد تعطیلی و تو راه اومدن به خونه یه خبری شنیدم که ای کاش نمیشنیدمش :ناراحت:
الانم اینجوریم :کسل:
واقعا خودم هم نمیدونم برا امروز چه اسمی رو باید بزارم !
صبح با انرژی از خواب پاشدم ....چون یه خوابی دیده بودم که برام خیلی مهم و دوس داشتنی بود :گل:
طول روز یه عالمه کار و کل وکل در کل خسته کننده بود ..
شب بعد تعطیلی و تو راه اومدن به خونه یه خبری شنیدم که ای کاش نمیشنیدمش :ناراحت:
الانم اینجوریم :کسل:
جالب بود
لطفا سایت خود را در لینک زیر معرفی نمائید:
لطفا سایت خود را در لینک زیر معرفی نمائید:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اول فکر کردم سرما خوردم ولی بعد دکتر گفت که حساسیت دارم...یه قرصایی داده که دیروز خمارم کرد...امروز نخوردم و کمی سرحال ترم :شاد:
از صبح در به در دنبال یکی بودم که فایلم رو بدم بهش توی آفیس تبدیل کنه به 2007 تا ازش استفاده کنم ولی کسی پیدا نشد تا اینکه یکی از دوستان قدیمی به دادم رسید. زنده باد دوستای قدیمی:گل::دوست:
تازشم امروز یه عالمه سرچ داشتم که چشام داره درمیاد:مجروح:
در هر صورت امروز روز خوبی بود خدا رو شکر :13::14: :78: :8: :84: :87:
از صبح در به در دنبال یکی بودم که فایلم رو بدم بهش توی آفیس تبدیل کنه به 2007 تا ازش استفاده کنم ولی کسی پیدا نشد تا اینکه یکی از دوستان قدیمی به دادم رسید. زنده باد دوستای قدیمی:گل::دوست:
تازشم امروز یه عالمه سرچ داشتم که چشام داره درمیاد:مجروح:
در هر صورت امروز روز خوبی بود خدا رو شکر :13::14: :78: :8: :84: :87:
mahdad_mtp
کاربر ويژه
سلام
یکی از انجمنیامون اعصابمو خرد کرد. خیلی حال ندارم! :هنگ::نمیدونم:
یکی از انجمنیامون اعصابمو خرد کرد. خیلی حال ندارم! :هنگ::نمیدونم:
امروز رو از ساعت 7صبح براتون میگم تا الان
صبح ساعت 7بیدار شدم یه ایمیل زدم بعد خوابیدم
بعدش ساعت 8یه مسیج زدم برای یکی که جواب داد
بعدش اومدم باز بخوابم که یکی زنگ زد
بعدش من برای دو نفر مسیج زدم
بعدش اومدم بخوابم که یکم خوابیدم دیدم ساعت 12شده
بعد بیدار شدم صبحونه و ناهارو خوردم
الانم اینجا هستم
کلا همه روزام خوب هستن جای همه خالی:گل:
صبح ساعت 7بیدار شدم یه ایمیل زدم بعد خوابیدم
بعدش ساعت 8یه مسیج زدم برای یکی که جواب داد
بعدش اومدم باز بخوابم که یکی زنگ زد
بعدش من برای دو نفر مسیج زدم
بعدش اومدم بخوابم که یکم خوابیدم دیدم ساعت 12شده
بعد بیدار شدم صبحونه و ناهارو خوردم
الانم اینجا هستم
کلا همه روزام خوب هستن جای همه خالی:گل:
Silver Star
مدير ارشد تالار
هــــــــــــی امروز فقط زنگ اول رفتم مدرسه. بعدش حالم بد شد اومدم خونه به این ترتیب که:
از معلم اجازه گرفتم
از ناظم اجازه گرفتم
از مامانم اجازه گرفتم(مامانم تو همون مدرسه معلمه)
هفت خوان رستم رو گذروندم
و اومدم خونه:نیش2:
ساعت5/30 کلاس زبان داشتم. با شوق و ذوق لباس هامو اتو کردم، کتونی تازه هه رو درآوردم از تو جعبه که بپوشمش... کلی شیک کردم:34: ساعت5/20 منشی زنگ زده میگه کلاس ساعت 7 شروع میشه:94:
از معلم اجازه گرفتم
از ناظم اجازه گرفتم
از مامانم اجازه گرفتم(مامانم تو همون مدرسه معلمه)
هفت خوان رستم رو گذروندم
و اومدم خونه:نیش2:
ساعت5/30 کلاس زبان داشتم. با شوق و ذوق لباس هامو اتو کردم، کتونی تازه هه رو درآوردم از تو جعبه که بپوشمش... کلی شیک کردم:34: ساعت5/20 منشی زنگ زده میگه کلاس ساعت 7 شروع میشه:94:
چ تاپیک جالبیه :خنده2::گل:
منم ساعت 7 بیدارشدم شروع کردم ب نوشتن جزوه های عقب افتاده :فرار:
ساعت 11 -13 آمارزیستی داشتم با 1 استاد ... یا بهتر بگم رباط !!!!!!:سکوت:
بعدشم سلف بودم بر صرف غذای... دانشگاه ! بعدشم 2 تا 4ونیم فیزیک داشتم :52:
الانم جنازه ی این جانب در خدمت شماست :69:
منم ساعت 7 بیدارشدم شروع کردم ب نوشتن جزوه های عقب افتاده :فرار:
ساعت 11 -13 آمارزیستی داشتم با 1 استاد ... یا بهتر بگم رباط !!!!!!:سکوت:
بعدشم سلف بودم بر صرف غذای... دانشگاه ! بعدشم 2 تا 4ونیم فیزیک داشتم :52:
الانم جنازه ی این جانب در خدمت شماست :69:
mohammadshamosi
کاربر ويژه
امروز به علت قطع بودن اینترنت دفتر و تعمیرات خطوط تلفن سرکار نرفتم
و خونه موندم که پشت کامپیوتر به کارهام برسم
روز کسل کننده ای بود , یه جورایی به همکارم عادت کردم , اگه یه روز با هم نباشیم و با هم کلنجار و کل کل نکنیم , اون روز برامون روز نمیشه :نیش:
و خونه موندم که پشت کامپیوتر به کارهام برسم
روز کسل کننده ای بود , یه جورایی به همکارم عادت کردم , اگه یه روز با هم نباشیم و با هم کلنجار و کل کل نکنیم , اون روز برامون روز نمیشه :نیش:
امشب ساعت 9 تا 10 و ربع شب امتحان داشتم. 10 و ده دقیقه اومدم دیدم همه سرویسا رفتن!:تعجب: زنگ زدم راننده احمق گفت برنمیگردم:قاطی: رفتم از اون یکی در دانشگاه یه سرویس دیگه دیدم. گفتم بیا منو ببر خونه مون. گفت نخیر این سرویس کارمنداست. دیگه قاطی کردم و شروع کردم به داد و بیداد!:31: ولی استاد بی فکر سرشو از تو سرویس میاره بیرون: با راننده اینطور حرف نزنید لطفا ایشون که تقصیری ندارند!!:تعجب::قاطی::قاطی:
بعدم رفتن!! به همین راحتی یک دختر رو ساعت 10 و ربع شب جلوی در دانشگاه تنها گذاشتند......!!
بعدم رفتن!! به همین راحتی یک دختر رو ساعت 10 و ربع شب جلوی در دانشگاه تنها گذاشتند......!!