• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

برای مشاعره + فقط با حرف " د "

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز
درین سرای بی کسی کسی به در نمیزند

به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند:سوت:
 

عقاب

Banned
دلم به محبت بی پایانت خوش بود اما

  • :ناراحت:

قندیل نگاهت افتاد و شیشه محبتت شکست
 

مهری

کاربر ويژه
دل می رود ز دستم، صاحبدلان خدارا

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

Fantezi (128).gif
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



دل چو پرگار به هر سو دورانی می کرد

و اندر آن دایره سر گشته ی پابرجا بود
 

سمیه.ن

کاربر ويژه
در پشت چارچرخه فرسوده ای / كسی
خطی نوشته بود:
"من گشته ام نبود !
تو دیگر نگرد
نیست!"...
گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان:
ما را تمام لذت هستی به جستجوست.
پویندگی تمامی معنای زندگی ست.
هرگز
"نگرد! نیست"
سزاوار مرد نیست
 

سمیه.ن

کاربر ويژه
در دیـــــاری كه در او نیست كسی یار كسی
كاش یارب كه نیفتد به كسی كار كسی

هــــــر كس آزار منِ زار پســـــندیـد ولـی
نپـــســندیــــد دلِ زار مـــن آزارِ كســـی
 

asl_davood

متخصص بخش کتابخانه الکترونیکی
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور



 

asl_davood

متخصص بخش کتابخانه الکترونیکی
دلا یاران سه قسمند گر بدانی

زبانیند و نانیند و جانی

به نانی نان بده از در برانش

مدارا کن به یاران زبانی

ولیکن یار جانی را بدست آر

براهش جان بده تا میتوانی

:دست::دست:
 

مهشید

کاربر ويژه
در آن شهری که مردانش عصا از کور می دزدند
من از نا باوری آنجا محبت آرزو کردم
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
در دل من چیزیست مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم
که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت
بروم تا سرکوه
دورها آوایی ست
که مرا می خواند
 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات




در پای اجل چو من سرافکنده شوم
وز بیخِ امیدِ عمر بـرکنده شوم

زینهار گِلم بجز صُراحی نـکنید
باشد که ز بوی می دمی زنده شوم




 

baroon

متخصص بخش ادبیات




دنیا هنوز تشنه ی یک جرعه سیب توست

چشمش پی اجابت امن یجیب توست

لطفت نصیب هر دو جهان شد عجیب نیست
تو آشناترینی و غربت نصیب توست!



*السّلام علیک یا ضامن آهو*
:گل:


 

baroon

متخصص بخش ادبیات


دست و پایی می توان زد بند اگر بر دست و پاست


وای بر جان گرفتاری که بندش در دل است
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



دلا غافل ز سبحانی چه حاصل

مطیع نفس شیطانی چه حاصل

بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمی دانی چه حاصل
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
درد عشقی کشیده‌ام که مپرس *** زهر هجری چشیده‌ام که مپرس
گشته‌ام در جهان و آخر ِ کار *** دلبری برگزیده‌ام که مپرس
آن چنان در هوای ِ خاک ِ درش *** می‌ رود آب ِ دیده‌ام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش *** سخنانی شنیده‌ام که مپرس
سوی من لب چه می‌گزی که مگوی *** لب ِ لعلی گزیده‌ام که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش *** رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق *** به مقامی رسیده‌ام که مپرس
 

مهشید

کاربر ويژه



دل گر چه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت
وندر دل من هزار خورشید بتافت
واخر به کمال ذره ای راه نیافت

 

baroon

متخصص بخش ادبیات




دردِ من عشق تو و بستر من، بستر مرگ

جُـز تـوأم هـیچ طبیبی و پـرستـاری نیست
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمی گیرد


ز هر در می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
دل دردمنـــد سعــــدی ز محبـــت تــــو خـــون شــــد
نـــه بــــه وصــــل می رســـانــی نـــه بـــه قـــتـــل می رهـــانــــــــی
 
بالا