• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

جایی برای دلتنگی های تو!

مهشید

کاربر ويژه
من

عاشق نیستم !

فقط گاهی

حرف تو که می شود

دلم ...

مثل اینکه تب کند

گرم و سرد می شود

توی سینه ام چنگ می زند

آب می شود

تنگ می شود

تنگ می شود
 

parisa

متخصص بخش
(مادر)عکســـــت را نگــــاه میکنــــم

آخ کــــه ایــــن عکـــس

پیـــر نمیشـــود
...
امــــــا ،

پیـــــــرم میکنــــد



Graphic%20%2861%29.gif

 

khodam

متخصص بخش ادبیات
ه دوست معمولی
یه دوست واقعی

یه دوست معمولی وقتی میاد خونت، مثل مهمون رفتار می کنه
یه دوست واقعی در یخچال رو باز می کنه و از خودش پذیرایی می کنه

یه دوست معمولی هرگز گریه تو رو ندیده
یه دوست واقعی شونه هاش از اشکای تو خیسه

یه دوست معمولی اسم کوچیک پدر و مادر تو رو نمی دونه
یه دوست واقعی اسم و شماره تلفن اونها رو تو دفترش داره

یه دوست معمولی یه دسته گل واسه مهمونیت میاره
یه دوست واقعی زودتر میاد تا تو آشپزی بهت کمک کنه و دیرتر می ره
تا به کمکت همه جا رو جمع و جور کنه

یه دوست معمولی متنفره از این که وقتی رفته که بخوابه بهش تلفن کنی
یه دوست واقعی می پرسه چرا یه مدته طولانیه که زنگ نمی زنی؟

یه دوست معمولی ازت می خواد راجع به مشکلاتت باهاش حرف بزنی
یه دوست واقعی می خواد مشکلاتت رو حل کنه

یه دوست معمولی وقتی بینتون بحثی می شه دوستی رو تموم شده می دونه
یه دوست واقعی بعد از یه دعوا هم بهت زنگ می زنه

یه دوست معمولی همیشه ازت انتظار داره
یه دوست واقعی می خواد که تو همیشه رو کمکش حساب کنی

و بالاخره

یه دوست معمولی این حرف های منو می خونه و فراموش می کنه
یه دوست واقعی اونو واسه همه و دوباره واسه خودم می خونه
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
اگر دروغ رنگ داشت؛

هر روز شاید،

ده ها رنگین کمان، در دهان ما نطفه می بست،

و بیرنگی، کمیاب ترین چیزها بود.



اگر شکستن قلب و غرور، صدا داشت؛

عاشقان، سکوت شب را ویران میکردند.



اگر به راستی، خواستن، توانستن بود؛

محال نبود وصال!

و عاشقان که همیشه خواهانند،

همیشه می توانستند تنها نباشند.



اگر گناه وزن داشت؛

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،

خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،

و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم.



اگر غرور نبود؛

چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند،

و ما کلام محبت را در میان نگاه‌های گهگاهمان،

جستجو نمی کردیم.



اگر دیوار نبود، نزدیک تر بودیم؛

با اولین خمیازه به خواب می رفتیم،

و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان،

حبس نمی کردیم.



اگر خواب حقیقت داشت؛

همیشه خواب بودیم.

هیچ رنجی، بدون گنج نبود؛

ولی گنج ها شاید،

بدون رنج بودند.



اگر همه ثروت داشتند؛

دل ها، سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند.

و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید؛

تا دیگران از سر جوانمردی،

بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند.

اما بی گمان، صفا و سادگی می مرد،

اگر همه ثروت داشتند.



اگر مرگ نبود؛

همه کافر بودند،

و زندگی، بی ارزشترین کالا بود.

ترس نبود؛ زیبایی نبود؛ و خوبی هم شاید.



اگر عشق نبود؛

به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟

کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟

و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟

آری... بی گمان، پیش از اینها مرده بودیم ...

اگر عشق نبود؛



اگر کینه نبود؛

قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند.

اگر خداوند؛ یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد،

من بی گمان،

دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز

هرگز ندیدن مرا.


آنگاه نمیدانم ،

به راستی خداوند، کدامیک را می پذیرفت؟
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
دیگر هوای برگرداندنت را ندارم

هر جا که دلت می خواهد برو

فقط ارزو میکنم...

وقتی دوباره هوای من به سرت زد

انقدر اسمان بگیرد که...!...

با هزار شب گریه ارام نگیری

و اما من !!!

بر که نمیگردم هیچ،

عطر تنم را هم

از کوچه های پشت سرم جمع میکنم

که لم ندهی روی مبل های "راحتی"

با خاطره هایم قدم بزنی
...
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
تو دست در دست دیگری ….
من در حال نوازشِ دلی که سخت گرفته است از تو ….
مدام بر او تکرار می کنم که نترس عزیز دل…
آن دستها به هیچ کس وفا ندارند.!!!‎
 

behamin

کاربر ويژه
من درد می کشم ؛
تــــو امــــا ....
چشم هـــــایت را ببنـــــــد !
سخت است بـدانـــــم می بینی ،
و
بی خیــــــــــالی ... ! :گل:
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
یادتونه سر کلاس تخته پاک کن رو خیس میکردیم میکشیدیم رو تخته فکر میکردیم خیلی تمیز شد بعد که تخته خشک میشد میدیدم چه گندی زدیم
الان همین حس رو نسبت به زندگی دارم !
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
دنیا چقدر فیلمه
rolleyes.gif


گاهی خوشحالی
smile.gif
گاهی ناراحت
sad.gif
گاهی آروم گاهی تند ، بعضی روزاش اینقدر سخته که آرزو میکردی نباشی
icon_rolleyes.gif
بعضی روزاش اینقدر شیرینه که خدا رو شکر میکردی که بودی
icon_smile.gif
، یه وقتایی یه چیزایی میگیرن ازت که کمرتو میشکنه
sad21.gif
یه وقتایی یه چیزایی بهت میده که میشه ستون زندگیت
love28.gif
، همش و همش میگذره و تو میمونی و حوض خاطرات... هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
rolleyes.gif


چه خوشی چه غصه این نیز بگذرد
 

behamin

کاربر ويژه

هـر چيزے

زمـانے دارد

""نفسمـ ""هـمـ كهـ باشے

دير برسے

مـن رفتــــهـ امـ ....
:گل:
 

taha moien

کاربر ويژه
[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]فکر من در این است

که پر از شوق تو باشم هر دم

که دلم سرشار از عشق تو باشد یکدم

قلب من می خواهد

که فقط از تو نشان داشته باشد در خود

و دو چشمم پر از وسوسه ی لذت دیدار تو باشند در خود

و بدان معبودم

که تو هستی قلبم

که تو هستی روحم

که تو هستی فکرم

و همه هستی ام

 

shakira

متخصص بخش پزشکی
دلم دل نیست،

دریا نیست،

مرداب است؛

که موجی هم سراغش را نمی گیرد،

نه میل زیستن دارد،

نه می میرد ...



:گل:
 

مهشید

کاربر ويژه
تبعید کرده ام
دلتنگی هایم را از کـُنج آغوشم
به گوشه ای از دفتر خاطرات این روزها...
آغوشم لبریز از مـهر تـوست
جایی برای دلتنگی نیست ...


:گل:
 

shakira

متخصص بخش پزشکی


زن بودن این است:


خودتو به هر دری بزنی،

هر حرفی میزنی،


گاهی سکوت میکنی،

قدم میزنی،

چشمهاتو می بندی،

بهونه میگیری،

قهر میکنی،

آشتی میکنی ...

تا
عشقت بفهمه:

که امروز براش،
.
.
.
.
.
دلتنگ شدی ...

:گل:
 
آخرین ویرایش:
[h=6]دیشب که نمیدانستم برای کدام یک از دردهایم گریه کنم کلی خندیدم و امروز تاوانه تمامه خنده های دیشبم را پس دادم ..
 

taha moien

کاربر ويژه
پاسخ : سـکــــــوت

به يادگار نوشتم خطي ز دلتنگي
ديگر به خلوت لحظه هايم عاشقانه قدم نمي گذاري
ديگر آمدنت در خيالم آنقدر گنگ است كه نمي بينمت
سنگيني نگاهت را مدتهاست كه حس نكردم
من مبهوت مانده ام كه چگونه اين همه زمان را صبورانه گذرانده اي
من نگاه ملتمسم را در اين واژه ها پر كرده ام كه شايد...

ديگر زبانم از گفتن جملات هراسيده است
و دستهايم بيش از هر زمان ديگر نام تو را قلم ميزنند
و در اين سايه سار خيال با زيباترين رنگها چشمهايت را به تصوير ميكشم
نگاهت را جادويي ميكنم كه شايد با ديدن تصوير چشمانت جادو شوي

تا به حال نوشته بودم؟
به گمانم نه
پس اين بار مينويسم كه :
دست نوشته هايت سر خوشي را به قلبم هديه مي كنند

مي خواهمت هنوز؟
گاه چنان آشفته و گنگ ميشوم كه ترديد در باورهايم ريشه مي دواند
اما باز هم در آخرين لحظه ها تكرار ميكنم كه حتي اگر چشمانت بيگانه بنگرند
مي خوانمت هنوز حتي اگر دستانت مرا جستجو نكنند

هيچ باراني قادر نخواهد بود تو را از كوچه انديشه هايم بشويد
و اينها براي يك عمر سرخوش بودن و شيدايي كردن كافيست

به گمانم در وراي اين كلمات مي خواستم بگويم كه:

""دلتنگت شده ام به همين سادگي"
 

taha moien

کاربر ويژه
باز بوی تو میپیچد در اتاقم
و من دوباره با عشق تو بی خود میشوم از خودی خود
عکست را روی سینه ام میگذارم
چشمانم را به روی غروب آفتاب و شعله هایش که سرک میکشند به دنیای شادی هایم میبندم
و باز رویای تو را میبینم
که کنار ساحل دریای شادی هایم
در غروب آفتاب کنار تو
صدف دریای دلم
آرام می گیرم
و باز چشم هایم را می گشایم
و باز بوی تو را
بوی عشق را
استشمام می کنم

 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
[h=6]می خواهم برگردم به روزهای کودکی
آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود ...
عشــق ، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد ..
بالاترین نــقطه ى زمین ، شــانه های پـدر بــود ..
بدتـرین دشمنانم ، خواهر و برادر های خودم بودند ..
تنــها دردم ، زانو های زخمـی ام بودند ...
تنـها چیزی که میشکست ، اسباب بـازیهایم بـود ..
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
عشق


عشق ھرجا رو کند آنجا خوش است
گر به دریا افکند دریا خوش است


گر بسوزاند در آتش دلکش است
ای خوشا آن دل که در این آتش است


تا بینی عشق را آیینه وار
آتشی از جان خاموشت برآر


ھر چه می خواھی به دنیا نگر
دشمنی از خود نداری سخت تر


عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش می زند در ما و من


عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جان نو خورشیدوار


عشق ھستی زا و روح افزا بود
ھر چه فرمان می دھد زیبا بود
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
عشق عشق می آفریند
عشق زندگی می بخشد
زندگی رنج بهمراه دارد
رنج دلشوره می آفریند
دلشوره جرات می بخشد
جرأت اعتماد به همراه دارد
اعتماد امید می آفریند
امید زندگی می بخشد
زندگی عشق می آفریند
عشق عشق می آفریند
 
بالا