چقدر خاليست كه يك شب
يا ساعتي
غرق ثانيه ها رها شويم
كتابي كه با هم مي خوانديم را
فقط لحظه اي تكرار مي كرديم
اگر بيدار
اگر خواب
جاي تورا بر صندلي
هميشه خالي مي بينم...
شده هی بخوای بخوابی...............تاپ تاپه قلبت نزاره؟ فکر کنی خدایا اونم......................خوابیده یا که بیداره؟ شده بی خوابی بگیری..................صد هزار نقشه بچینی؟ دنباله بهونه باشی........................که اونو فردا ببینی؟ شده شب که سر می زاری..............آرزو کنی بمیری؟
دم دم های صبح که میشه..............نفریناتو پس بگیری؟
ای همه هستی من
این نفس ها بخدا ارزان نیست
برنمی گردد هیچ
شاید امروز که بگذشت نباشم فردا
آه شاید که نبینی دگرم
بعد من هیچ نماند بجز مشت پری در قفسم
که نمی ارزد هیچ
دروغ نمی گویم باد را بنگرید باد هم از وزیدن این همه واژه به آخرین جمله ی غمانگیزِ جهان رسیده است را ... را ... راحت ام بگذارید، من هم بدبین ام من هم خسته ام من هم بی باور