رد پای احساس...

[عقاب]

عشق
عشق چیست
عشق دوست داشتن خالص است
خالص چیست
انچه تو میگویی
حتما خالص نیست
بگذارید یک بار هم دل بگویید معنی عشق را

عشق را فقط میشود با عشق معنی کرد
پس عاشقان بیهوده دنبال معنی عشق ندوید

عشق اینجاست
عشق در قلب انسانهاست

 

[شبگرد]

.
.
.

چقدر بی تو
از خواب بپرم
شیشه ی آب را سر بکشم
و چیزی از پنجره بپرسم؟
...
پلک می زنم
به سقف خیره می شوم
با نبودنت چه کنم؟

 

[mitra mehr]

همیشه مرگ نزدیک است.قدر لحظه هاتونو بدونید شاید خیلی زود از دستش بدین:ناراحت:

​

 

[mitra mehr]

پاسخ : کافــــه تنهایی

[h=6]در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
مثل آرامش بعد از یک غم ،
مثل پیدا شدن یک لبخند ،
مثل بوی نم بعد از باران ،
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
من به آن محتاجم ...

 

[پانته آ]

حلالم کن اگر دوری اگر دورم،اگر با گریه میخندم.حلالم کن که مجبورم،نگو عادت کنم بی تو،که میدونی نمیتونم ،که میدونی نفسهامو به دیدار تو مدیونم.

 

[مهشید]

کسی هرگز به گلدانهای خشک قلب ما آبی نخواهد داد.
کسی هرگز کنار کوچه های شهر ما نرگس نخواهد کاشت.
کسی هرگز کبوترهای زیبا را به اوج آسمان دعوت نخواهد کرد.
دل از افسانه ها بر کن .
کسی پیدا نخواهد شد .
مکن دل خوش به هر باریکه راه خالی مهجور
مبین هر کهنه چرمی را درفش کاوه ی رنجور
دل از اسطوره ها بر کن .
و بتهای حریم ذهن را با تیشه ی اندیشه ات بشکن .
تو خود اسطوره خواهی شد .
اگر باور کنی خود را

 

[شبگرد]

.
.
.

مثل بادکنکی به دست کودکی
هرجا میروی
با یک نخ به تو وصلم
نخ را که قطع کنی میروم پیش خدا

 

[شبگرد]

.
.
.

تو کاری به باران نداری
چه ببارد چه نه
چیزی از من به یاد نمی آوری
من اما...
هزاری هم که از یادت ببرم
همین که ببارد
به خودم می آیم که
همین جایی...

 

[شبگرد]

کلماتْ دارند کوچ می‌کنند از من وقتی نامِ تو را بین خود نمی‌بینند!

 

[شبگرد]

هيچکس با من نيست !...

مانده ام تا به چه انديشه کنم...

مانده ام در قفس تنهايی...

در قفس ميخوانم...

چه غريبانه شبي ست...

شب تنهايی من!...

 

[شبگرد]

تنها گرگ ها نیستند که لباس میش میپوشند
گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق بر تن میکنند
عاشق که شدی کوچ میکنند..

 

[مهشید]

نفس می کشم ، تا به جای مرده ها خاکم نکنند !

اینگونه است حال من ، چیزی نپرس . . .

 

[شبگرد]

خوبم...

درست مثل مزرعه ای که

محصولش را ملخ ها

خورده اند
دیگر نگران داس ها نیستم!!

 

[مهشید]

اینجا نمیتوان به کسی نزدیک شد!
آدمها از دور دوست داشتنی ترند...
​

​

 

[مهشید]

این دروغ است
که می گویند دل به دل راه دارد...
دل من غرقه به خون است
دل او خبر ندارد...

​

 

[مهشید]

می گویند هر سن و سالی که داشته باشی
اگر کسی نباشد،
که با یادش،
...
چشمانت،
از شادی یا غم پر اشک شود،
هرگز زندگی نکرده ای
و من این روزها
زندگی می کنم

 

[شبگرد]

من متولد پائيزم فصل ديدن رنگ در بعد نگاه، فصل آرامش دل فصل غوغای نگاه!
فصل خواهش، فصل سايه فصل باران بـــاران!​

 

[Nicol]

شنیده ام که تو عکس شکسته می کشی با رنگ
اگر حقیقت است بیا من شکسته ام بی سنگ
مرا تو ساده بکش با تمام سادگی ام
و تلخ و تلخ و تکیده ولی کمی پر رنگ
مرا به رنگ روشن صد التماس تیره بکش
کنار کوچه بن بست و خالی از آهنگ
اگر تو معنی پرپر زدن ندانستی
پرنده ای بکش و یک قفس ولی دل تنگ
قرار هر دوی ما بر مدار ماندن بود
ببین که بی قرار توام هنوز بی نیرنگ
مرا تو خسته بکش، پاره کن شکسته بکش
شکسته از دل سنگی و خسته از دل تنگ:گل:
​

 

[Nicol]

عمر من

تا دشت پرستاره اندیشه های گرمتا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگیتا کوچه باغ خاطره های گریز پایتا دشت یادهاهان ای عقاب عشق از اوج قله های مه آلود دوردستهاپرواز کنپرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
​

 

[Nicol]

قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ،در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!!
​