• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

رد پای احساس...

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه.
گر چه می گویند: " می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران."
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟

بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد
ـــ چون دل یاران که در هجران یاران ـــ
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟
 

شبگرد

کاربر ويژه
مترسك گفت:
اي گندم توگواه باش مرا براي ترسيدن آفريدند
اما من عاشق پرنده اي بودم كه ازگرسنگي مرد...
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
چشم بر هم میگذارم...خاطرات با هم بودنمان...
مثل عکسهای یادگاری...در ذهنم مرور میشود...
دنیای زیبای با تو بودن... شبهای اکنده از جای خالیت...
خوابهای آشفته , بی حضور آغوش ِ آرامت...دستهای کنجکاو و مهربانت...
چشمهای محجوب ولی عاشقت...تنها گواه یک اتفاق است...
که من و تو از آن هم خواهیم شد...حتی دیر ...حتی دور...
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


من
هر روز در تلاشم
تا خاطرم بماند

و تو
مرتب دعا می کنی
که فراموش کنی
؛
خاطراتمان
چه بلاتکلیفند!



14up88mmiiss828rc89v.jpg






 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
قرار گذاشتيم با ستارگان آسمان فال بگيريم
اگر زوج بود تو مرا دو بار ببوسي
و اگر فرد بود من تو را یک بار ببوسم
اما هنوز نيمي از ستارگان آسمان
را نشمرده بوديم كه تو خوابت برد
و من تو را
دزدانه سه بار بوسيدم ..
 

شبگرد

کاربر ويژه
موهایم را آنقدر کوتاه میکنم

تا خاطره انگشتانت را از یاد ببرند....

دیری نمی پاید

خاطراتت دوباره می رویند.....!!!
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
با تیشه خیال تراشیده ام تو را
در هر بتی كه ساخته ام دیده ام تو را
از آسمان به دامنم افتاده آفتاب؟
یا چون گل از بهشت خدا چیده ام تو را

قیصر امین پور
 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
در دست های زرد پاییز
انگار باران بود و چشمهای من
وقتی که چشمم گریه می خواست
اما نگاهم دل خوش بود به دیدارت
من بی محابا می دویدم
از سایه ی شب می پریدم

خط می کشیدم روی دیوار
تاریخ و ساعت، روز دیدار
یکشنبه ی پاییزی و زرد
یاد آور تنهایی و درد

ساعت که می چرخید و می گفت
او رفت و دیگر تو را یاد هم نمی کند
گفتم که از عشقش دست نکشم
دلم هوای دیدارمی کند هر لحظه
این گونه دلم قصه را آغاز می کند باز
وچشمان می رقصد با سوز این ساز


رحمی ندارد باد پاییز
من ، تو ،نگاهی سوی جالیز
باران که شست از روی دیوار
تاریخ و ساعت، روز دیدار
 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
هر شب
وقتی که آخرین عابر هم
از کوچه پس کوچه های شهر
به خانه می خزد
و آخرین چراغ هم خاموش می شود
یاد تو
زیر پوست تنم
جوانه می زند
و خاطرت مرا
سر سبز می کند
چنان بی تاب می شوم
که دلم
برای لحظه ای دیدار
بی صبر و بی قرار
گوش کن
تیک تاک ساعت
آمدن و رفتن ثانیه ها را خبر می دهد
چه بی درنگ می ایند
و چه پر شتاب می روند
می ایند
تا آهسته آهسته مرا از تو دور تر سازند
و می روند
تا ذره ذره
گرمی این آتش افتاده به جانم را
با خود ببرند
چه خیال باطلی
چه سعی بیهوده ای
از این همه کوشش بی حاصل
چرا خسته نمی شوند؟
یادت همیشه سبز
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
من یه عاشــــق پر رویا
تو پر از احســـاس عادت
من پی یه جای امـــن و
تو یه کوه پر صـــلابت

از یه راه دور رسیــــدم
تا که هم سقف تــــو باشم
از همه دنیا بریـــــدم
تا تو آغـــــــوش تو جا شم

از تو آینه تو چشــــمات
تورو تـــــو خودم میبینم
تو نجیب و آسمــــــــونی
واسه من که رو زمینـــــم

دستمو بگیر تو دستات
با یه حس پر کشیدن
توی آسمون آبـــــی
اونور ابرا رو دیـــــــدن

تا که دنیا سر جـــاشه
تو واسم یه تکیـــه گاهی
مــــن و تـــو با هم میمونیم
توی هر مسیــــــــر و راهی

حالا با تــــــــــو
غرق نــــورم
مثل یــــــــــــک…
رنگین کمـــــــــــــونم…….

نمیخوام زمینی باشم
میخوام این بــــــالا ،
بمـــــــــــــــــــــــــــــونم….
 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
....
يك...
دو....
سه....
چندين و چند
...
هر چقدر مي شمارم خوابم نمي برد
من اين ستاره هاي خيالي را
كه از سقف اتاقم
تا بينهايت خاطرات تو جاري است
....
يادش بخير
وقتي بودي
نيازي به شمردن ستاره ها نبود
اصلا يادم نيست
ستاره اي بود يا نبود
هر چه بود شيرين بود
حتي بي خوابي بدون شمردن ستاره ها.
 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
رد شد شبیه‌ رهگذری‌ باد، از درخت‌
آرام‌ سیبِ کوچکی‌ افتاد از درخت‌
افتاد پیشِ پای‌ تو، با اشتیاق‌ گفت:
ای‌ روستای‌ شعر تو آباد از درخت،
امسال‌ عشق‌ سهم‌ مرا داد از بهار
آیا بهار سهم‌ ترا داد، از درخت؟
امشب‌ دلم‌ شبیه‌ همان‌ سیب‌ تازه‌ است‌
سیبی‌ که‌ چید حضرت‌ فرهاد از درخت‌
کی‌ می‌شود که‌ سیب‌ غریبِ نگاه‌ من‌
با دستِ گرم‌ تو شود آزاد از درخت‌
چشمان‌ مهربان‌ تو پرباد از بهار
همواره‌ رهگذار تو پرباد از درخت‌
امروز آمدی‌ که‌ خداحافظی‌ کنی‌
آرام‌ سیب‌ کوچکی‌ افتاد از درخت!
 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]
به روی خاطرات من همیشه ردپای تو
اگر چه مانده در دلم سکوت سبز جای تو

چقدر خسته می روی از این دیار گریه زا
کجا بدون سایه ات ؟ کجا بدون من کجا؟

نگاه سرد و مبهمت به روی پلک های من
قدم نمی زند چرا ؟ نمی رسد به داد تن ؟

همین که حرف می زنی بهانه رنگ می شود
همین که شعر می شوم دل تو سنگ می شود
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]شب از گلايه هاي من به سوي روز ميدود
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]غروب ميكند دلم؛به پشت كوه ميرود
نفس نميكشد هوا ؛ قدم نميزند زمين
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]سكوت ميكند غزل بدون تو فقط همين



 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
بی تو
فریادم در اعماق چاه های احساس
پژواکی به وسعت پوچی دارد
و به بلندای سکوت ...
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
بنشین و بلند بلند سکوت حرف های مرا گوش کن
هرکس به دیدنم آمد یاس و مریم دستش بود،
تو اما.....
با خودت کمی باران بیاور
حرف هایم تشنه اند...


vpf1bo.jpg
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
چشم‌ها بهر تماشاست، اگر بگذارند ..... و تماشای تو زیباست، اگر بگذارند

من از اظهارنظرهای دلـــــــم فهمیدم ..... عشق هم صاحبِ فتواست، اگر بگذارند
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
خـَـطْ زَدَنْ بـر مـَنْ


پايان ِمـَن نيـست


آغاز ِ بــے ليـاقـتـے تـوستـ
 
آخرین ویرایش:

South Boy

متخصص بخش فوتبال
خیال تو دل ما را شکوفه باران کرد

نمیرد آن که به هر لحظه یاد یاران کرد

نسیم زلف تو در باغ خاطرم پیچید

دل خزان زده ام را پر از بهاران کرد

چراغ خانه ی آن دلفروز روشن باد

که ظلمت شب ما را ستاره باران کرد

دو چشم مست تو نازم به لحظه های نگاه

که هر چه کرد به ما ناز آن خماران کرد

من از نگاه تو مستم بگو که ساقی بزم

چه باده بود که در چشم نازداران کرد

به گیسوان بلندت طلای صبح چکید

ببین که زلف تو هم کار آبشاران کرد

دو چشم من که شبی از فراق خواب نداشت

به یاد لاله ی رویت هوای باران کرد

به روی شانه ز بلبل به شوق یک گل خاست

چنین هنر غم دلدادگی هزاران کرد

گلاب می چکید از خامه ات به جام غزل

شکفته طبع تو را روی گلعذاران کرد ...
 
بالا