baroon
متخصص بخش ادبیات
شناسنامه
من از جادهها، کوهها، کلمات
از درياها و دشنامهای بسياری گذشتهام
(میگويند وقتی مصيبتِ ماه
از حَدِ تاريکترين شبِ ناجور میگذرد،
ديگر هيچ ستارهای
بر مزارِ مردگانِ ما گريه نخواهد کرد.)
دروغ میگويند
تا تو تمامِ سهمِ من از ثروتِ سپيدهدَمی
کوه و جاده و دريا چيست
دريا و دشنام و کلمه کدام است
من خودم اين حروفِ مُرده را
به مزاميرِ زندگی باز خواهم گرداند
من عطرِ آلوده به روز را میشناسم
سرمنزلِ دورِ جادههای جهان را میشناسم
سايهسارِ بلند کوه و
تنفسِ کوتاهِ کلمات را میشناسم
نه دريا از دهانِ سگ و
نه آدمی از دشنامِ آدمی،
هرگز آلودهی اندوه نمیشوند
حالا بگذار مصيبتِ ماه
از حَدِ تاريکترِ هرچه که دلش گرفت ...!