• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

مشاعره آزاد !i

baroon

متخصص بخش ادبیات

رگ خواب مرا در دست دارد چشم بیداری
که از هر جنبش مژگان به رقص آرد قیامت را​
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
اگر این گوهر سکوت نباشد
شعر هم می میرد
اگر این تشنگی جان من از عشق نباشد
شعر هم ناکام است
چون سرآغاز من از لطف شب احساس است
چونکه شعرم غزل پرواز است
چون دلم هم قدم باران است
مگر این چشمه که در من به سخن می جوشد
همنفس فردا نیست؟
پس چرا واژه من در غم تکرار بماند؟
شعر من مرثیه از جور خزان
بر تن این باغ بخواند؟
اگر این گوهر سکوت نباشد
اشک من همنفس شعرم نیست
شعر من چشمه جوشانم نیست
باید این قصه بماند که در آن
شعر من از عشق بگوید
دل من همدم این دیده بگرید
نفسم با گوهر شعر هم آواز شود
تو مرا ای غزل واژه به فردا بسپار
تو مرا ای رخ ایینه سخنها بنویس
تو مرا زمزمه فردا کن
تو مرا سهم اقاقیها کن
تا من ازشعر بگویم
شعر هم از غم من
تا من از عشق بگویم
عشق هم از دل من
که سحر بال گشاید
غم فردا برود
گل احساس بروید
شعر تا عشق به کام است بماند
قلبها راهی فردا باشد



ترانه جوانبخت​
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
رفتی
چه غریبانه
چو پرستوها
و چه بی پروا
به دلتنگی های بی پایانم
طعنه زدی ...
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
آیدا جان باید با (د) شروع می کردی:18:

یا دردو غمی که داده ای بازش گیر
یا جان ودلی که برده ای بازم ده​
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
واي چه سوتي دادم... اصلا متوجه نشدم... ببخشيد...:نیش2:


هديه ای کو،کجایست،که زیبنده ی توست؟
هديه ام کن تو به لبخند لطیفت،ای گل
آرزویم همه تصویر خوش خنده ی توست ...
 

baroon

متخصص بخش ادبیات

تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست

محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست

از تو تا ما سخن عشق همان است كه رفت

كه در این وصف زبان دگری گویا نیست​
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
تن تو بارون ..
تن من خاک ..
بوی خاک بارون ‌خورده میخواهد !
دلم.... !
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


مپسند كه امروز منِ گمشده فرصت

در كشمكش وعده فردای تو افتم
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
u7fu4o3k5mm81o7od20n.jpg


مي شود مثل نسيم
بال در بال پرستو با شوق
بوسه بر قلب شقايق بزنيم
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



من ندانستم از اوّل که تو بی مهر و وفایی


عهد نابستن از آن بِه که ببندی و نپایی




 

Taraneh71

New member
یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند ز استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک درآمدیم و بر باد شدیم
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
منو احساس دلتنگي
تو و احساس تنهايي
تو رو گم ميكنم شايد...
منو حس كن يه وقتايي
 

پانته آ

متخصص بخش
یکی را غمزه از مژگان قلم زن
بخون بیدلان میشد رقم زن
یکی مصحف زهم بگشوده چون گل
یکی در نغمه سازی گشته بلبل
ل لطفا
 

پانته آ

متخصص بخش
پاسخ : مشاعره جنس لطیف...

وه!که یک اهل دل نمی یابم
که به او شرح حال خود گویم:
محرمی کو که ؛یک نفس ؛با او
قصه پر ملال خود گویم؟
هرچه سوی گذشته می نگرم
جز غم ورنج حاصلم نبود..؟
چون به آینده چشم میدوزم
غم زتن طاقت وتوانم برد
طاقت وتاب وصبر وآرامش
-همگی هیچ -نیمه جانم برد!
سیسمن بهبهانی(آغوش رنج)
 

پانته آ

متخصص بخش
در دل بینوای من عشق تو چنگ می زند
شوق به اوج می رسد؛صبر فرود می کند
از هوشنگ ابتهاج
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی

در گذر از خاک و خود را پیکر خاکی مگیر

چاک اگر در سینه ریزی «ماهتاب» آید برون

اقبال لاهوری
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
نبودنت دلم را به جنگ تضادها می برد
که در نبودت بودنم را نمی خواهم
 
بالا