• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

مشاعره آزاد !i

baroon

متخصص بخش ادبیات
تو می دانی؟!! :بدجنس:

جواني شمع ره كردم كه جويم زندگاني را
نجستم زندگاني را و گم كردم جواني را
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
تو را چون موج دریا دوست دارم
چو گل همقدر دنیا دوست دارم
تک اندر وادی مهر و محبت
جدا از کل غمها دوست دارم
تو را در سردی سخت زمستان
چو گرمی بخش دلها دوست دارم
گذشت امروز پر درد و مشقت
تو را در قاب فردا دوست دارم
همانند ستاره مملو از نور
تجلی بخش یلدا دوست دارم
تو را در غربت عالم به قدر
شکوفه های شیدا دوست دارم
چو دُر اندر صدف،خفته خفایی
تو را پنهان و پیدا دوست دارم
به تکرار غریبانه ترین حرف
"تو را تنهای تنها دوست دارم" ...

 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
من اینجا ریشه در خاکم من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست می مانم
من از اینجا چه می خواهم،نمی دانم
امید روشنائی گر چه در این تیره گیهانیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل بر می افشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید
سرود فتح می خوانم
و می دانم
تو روزی باز خواهی گشت ...
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
"تو" همیشه بارانی...
پنجره ها را تمیز میکنم تا نقش "تو" را واضح تر ببینم بر دل پنجره...
پنجره اما تاب نمی آورد این همه خوبی را.
.
.
پنجره ها بازند
و من
تنها
"تو" را
نفس می کشم


________________:گل:
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده درآب
در دلم هستی و بین منو تو فاصله هاست


:بغل:
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد

وقتي كسي تو را به نام مي خواند
بر پشت بام يك خانه
يا در شلوغيِ يك پاساژ
هر جا كه هستي
مي تواني برگردي
-حتي اگر او نبيند-
بي خانه
بي نان
بي نشاني
با لرزش دستهايت كنار بيايي ...
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
یه روز از همین روزا
دوتا دست آشنا دوتا نگاه مهربون
یه زمینی که دلش مونده رو دست آسمون
یه پرنده که پرش بوی پریدن نمی ده
یه کسی که زمونه جرات بالاشو چیده
دلش از تموم شاعرا مسافرا پره
دلش از شهر شما نگاهش از خدا پره
به هوای جنگل از پنجره بیرون می زنه
نمی دونه عمریه که اینجا عصر آهنه
یه روزائی برا ماهیا بی تابی میکنه
آسمون دودیه اینجا رو آبی می کنه
به گلا به باغچه ها رود خونه ها سر می کشه
با نگاهش واسه آسمون کبوتر می کشه
خودشو توو این شلوغی توو صدا گم میکنه
شعراشو بازیچه ئ حرفای مردم میکنه
حسابی دلش می گیره وقتی تنها می مونه
وقتی مثل کفترا می مونه بی آب و دونه
یه روز از همین روزا از لب ایوون می پره
از زمین از این قفس از لب زندون می پره
مثه ماهی به هم آغوشی دریا می رسه
مثه یه پرنده به وسعت فردا می رسه

منبع
 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز
هی باتوام که بی خبر...دلو سپردی به سفر

منو گذاشتی با دلم...بی یه نشونی در به دررررر:نیش:
 

baroon

متخصص بخش ادبیات

اگه بارون بشی شرشر بباری
منم سبزه میشم سر در میارم
اگه سبزه بشی سر دربیاری
منم گلی میشم پیشت میشینم
اگه گلی بشی پیشم بشینی
منم بلبل میشم چه چه میخونم

e0a025e94f49b89a9924488540248d7d.gif

:نی نی:
 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز
مرا اینگونه باور کن..کمی تنها...کمی غمگین..کمی از یادها رفته...

خدا هم ترک ما کرده..خدا دیگر کجا رفته؟؟

نمی دانم مرا آیا گناهی هست..؟

که شاید هم به جرم آن ، غریبی و جدایی است..:دل شکسته:
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
تمام هواسم به توست،
هر چه میخواهی بگو
در این لحظه،
تمام من به تو گوش میکند...
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات



در این آسمان گرفته
بادبادکی اگر باشد
پرنده ها
پرواز را دوباره به یاد می آورند


رضا کاظمی
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد

در صدای آونگ جارو گم کردم
من تنهائی خویش را
با برگ هائی که پنجه درمیله های قفس
گره زده اند
و اینک در بارش عریان تنهائی های باران
خیس می شوم
 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز
من بی پناهم..

تو بیگناهی.....

دل به تو دادم..چه اشتباهی!!!!

از تو کشیدم... شکل کبوتر..

نقاشی ام را ، بگذار و بگذر...

تو این نبودی....من بد کشیدم...

آخ که دلت رو هرگز ندیدم...!!!!!!!!
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


مجال شکوه ندارم ولی ملالی نیست
که دوست جان کلام من است در همه حال

قسم به تو که دگر پاسخی نخواهم گفت
به واژه ها که مرا برده اند زیر سؤال

تو کیستی؟ که سفر کردن از هوایت را
نمی توانم حتّی به بال خیال!



 
آخرین ویرایش:

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
لاله دلخون شدوگلگون شدوگل محزون شد
دل شکستی وقدم بردل دیوانه زدی
پس ازآن بازی بشکستن دل قانون شد
 
بالا