• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

مشاعره آزاد !i

یاسی

کاربر ويژه
در حضور خار ها هم می شود یک یاس بود ./در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود .
میشود حتی برای دیدن پروانه ها ؛/شیشه های مات یک متروکه را الماس بود ...
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
دستهای كوتاهم را
بخاك نسپارید !

بگذار ناجی من
غرق شوم !
در دریای چشمانت
كه از بیهوده مردن
بیزارم .
 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز
تماشایی ترین تصویر دنیا می شوی گاهی
دلم می پاشد از هم بس که زیبا میشوی گاهی
حضور گاه گاهت بازی خورشید با ابر است
که پنهان میشوی گاهی و پیدا می شوی گاهی

به ما تا میرسی کج میکنی یکباره راهت را
ز ناچاریست گر همصحبت ما می شوی گاهی
دلت پاک است اما با تمام سادگی ها یت
به قصد عاشق آزاری معما می شوی گاهی

تو را از سرخی سیب غزل هایم گریزی نیست
توهم مانند حوا زود اغوا میشوی گاهی
 

baroon

متخصص بخش ادبیات

یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب
تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت



 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
دفن می کنم

زمین را در دهانم

هنوز هم در هیاهوی مرگ رویا

حس می کنم ویرانگی را

دفن می کنم
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
من شكستم از درون
هيچكس آنرا نديد
بغض گشتم در گلو
هيچكس آنرا نديد
بنِد اُلفت پاره شد
هيچكس آنرا نديد
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
در چنین دغدغه های غم ساز
که همه زیر وبم اش بیزاری ست
تو به بی دردی خود شنگی و من
شوقم اینست که دردم کاری ست​
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
هر نفس می خوانم
عشق را،تقدیر را
با قدمهای شبم می شمارم لبخند
تا که مهتاب کند نورانی دریا را
می نویسم بربرگ
بغض صدساله ی دل
شبنم می چکد از
غصه تنهایی من
تا نوازش کرد خورشید
صورتم، دست و دلم
سوخت تا اعماق زمین
پاک شد تنهاییم
 
آخرین ویرایش:

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
می دانم
نیازی به دیدنم نیست
اما
لحظه ای خاموش بمان
دلم لک زده
برای جواب سلام
در فصل های سرد فاصله
و اکنون
خود ِ انتظارم
بی حرف و بی صدا
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


آه بغض تو مرا می کشد آخر
تو هنوز گمی در ناپیداها
و من تازه پیدا شده ام در حس گمشده ی عشق
تاریکی صحبت مرا با تو می فهمد
اما تو نمی شنوی
آنچه از درونم می تراود
چشم هایم می لرزند
و در این تاریکی روزنی از تو می جویند
 

Reza.M

Banned
وقتی خوش است به جمع بتان ماهرو اگر
کز کینه دور باشی و دل با صفا کنی

یدفه به ذهنم اومد :نیش:
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
دیری است ،افتاده خموش
برگ تا خورده ی زرد
بر گذرواژه ی شهر پردرد.
شبنم نامرئی نرم چشمش
سایش پاشنه ی رهگذران...
 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز

نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم....

همه برسرزبانند و تو در میان جانی...
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
یادم رفت

نفس کشیدن

در چهار دیواری زمان !

هنوز هم

آرزوهای خیالی

تلنگری است برای گریه کردن

فقط این را می دانم

انتظار

دروعده دیدار

هراس از طوفان لحظه هاست ...
 
بالا