• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

مشاعره آزاد !i

berivan

کاربر ويژه
گوش من درگرواهنگ توست روح لطیف من بانغمه های تورام میکرددوهمچون غباری به دنبال تومی ایدوازطوفانی که توبرمی انگیزی تبعیت میکند:دوست::راز:
 

berivan

کاربر ويژه
لنگرعشق زده بودم بردل طوفانی توتکیه گاهم شده بود ساحل بارانی توکه باسنگ دلان باده گلرنگ زنی جرم ماچیست که برشیشه دل ماسنگ زنی!!!!!!!!1:تعجب:
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
تنهايي ام

دوچندان ميشود

وقتي

مي نگرم ، به آينه

آنگاه

براي دلتنگي هام

براي لحظه لحظه بي تو بودن

دلم

آغاز كرد

پرواز غريبانه ي

در حجم زمان ...
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
نقاشی کشیدم

آخرین برگ درخت را

روی دیوار

تا در یادت بماند

راز بغضهایی را

که در دل می کنم

پنهان ...
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من وتوست
این همه قصّه ی فردوس و تمنّای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
تنها...
صدایت کردم ...
پشت حصار ِ شیشه ای ...
از فصل های دورتر از خیال ...
در سپیدی فصل ِ سرد...
صدایت کردم ...
تنها...
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
ای یگانه ترین لبخند ، ای یار
می ترسم
برای تو مهم نباشد که
لحظه ها ، در باد
گریه ها ، در واژه
چگونه خمیازه می کشند و
ومن دل سپردم در ابتدای سکوتی مبهم ...
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
من شیشه دلتنگی دلهای غمینم
ای کاش که دست تو بکوبد به زمینم
یک روز به فردوسم و یک روز به دوزخ
نیمی همه از کفرم و نیمی همه دینم
یک تکه دل خون مرا قاب گرفته ست
گلدان ترک خورده ایوان گلینم
بوی تو شبی یک دم از این کوچه گذشته ست
عمری ست که شب تا به سحر کوچه نشینم

تا چند در این کوچه بن بست بخوانم
یا چشم بچرخانم و دیوار ببینم
کی می رسی از ره که به تکرار قدومت
در راه تو صد طاقچه آیینه بچینم
هوهو زن و کشکول به دوش از پس دیوار
در حسرت دیدار تو آواره ترینم ...
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


یخ کرده ام! امّا تو ای دست نوازش

روح یخی را با چنین شولا مپوشان
یخ بسته ام چون قطب، آری این چنین است
وقتی نمی تابی تو ای خورشید پنهان




 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
ناگاه دلم تنگ شد براي چيدن نور
براي پرواز قناري
كه چگونه در قفس سنگين است !
و
نگاهم در حسرت
پرواز سيب سرخ زندگي معلق است ...

 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
تلخکان دیروز

دلقکان امروز

می فریبند خلق را

ومی کوبند

نیشخند تلخ را...
 

baroon

متخصص بخش ادبیات

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدّعیان در طلبش بی خبرانند
کانرا که خبر شد، خبری باز نیامد​
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
در لحظه
عاشق شدم
و دست هایم از هجوم شعر٬
سنگین شد
دگرگونی احساسم
مثل روز آفتابی
که باران تُندی می بارد٬
عجیب شد!
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
درفاصله ی عمر ِ کوتاه ِ پلک با پلکی
تمام ِ این واژه های خسته
بر ذهن ِ پُر خروشم
خراب شدند

... پل ها ریخته بودند
تو سقوط کرده بودی
من آوار را شعر ِ خودم کرده بودم

همین امشب
به جای آینه ام
صبوری ام را
به گردن بگیر

تا لرزش آفتاب
بر گونه های آسمان

من هم
خوب می شوم


سیدمحمد مرکبیان
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
مي ترسم
قبل از آن كه بيايي
غافلگيرم كند
با كيك سفيدي در دستانش
بجاي من
خدا
تمامي شمع ها را فوت كند...
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
دشت هايي چه فراخ

کوه هايي چه بلند ! در گلستانه چه بوي علفي مي آمد !

من در اين آبادي پي چيزي مي گشتم

پي خوابي شايد

پي نوري ... ريگي ... لبخندي

پشت تبريزي ها

غفلت پاکي بود ... که صدايم مي زد

پاي ني زاري ماندم ... باد مي آمد ... گوش دادم

چه کسي با من حرف مي زد ؟!
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
درمن خلوتي بود بكر
كه از شب تغذيه مي شد
توآمدي
آنگاه كه چشمانم آبستن درد بود
زندگي را
خاك ،خمير ، خاكستر مي نگاشتم
و در بركه خشكيده ترديد
جستجوميكردم
راهي براي بهتر زيستن !
توآمدي
مرا در سرزمين بازوانت
درپناه بوسه اي
دربن بست وسوسه ي پراشتياق
به شرم نخستين سفر
به انتهاي سفر بردي ...
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



یک دل غمگین، جهانی را مکدر می‌کند
باغ را در بسته دارد غنچهٔ دلگیر من



 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
قطار میرود
تو میروی
تمام ایستگاه میرود
ومن چقدر ساده ام
که سال های سال
در انتظار تو
کنار این قطار ایستاده ام
و همچنان به نرده های
ایستگاه رفته تکیه داده ام
 
بالا