• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

:: مشاعره ی مشروط ::

baroon

متخصص بخش ادبیات





خدایا فاصله ت تا من خودت گفتی که کوتاهه
از اینجا که من ایستاده م چقدر تا آسمون راهه؟
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
در دلم دارد کسی دیوار می‌چیند.

باز باران رسم و راهش را، می‌رساند تا نگاه من....


خواب می‌خواهم. خواب بر زانوی تنهایی.






سید علی میر افضلی
 

baroon

متخصص بخش ادبیات





دیـده ی انـتـظـــار را دام امـــیـــد کـــرده ایــم

ای قـدمـت بـه چشـم ما
خانه ســفید کـرده ایم
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
شاید این خنده که امروز دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با امید است



زندگی یاد غریبی است که در سینه ی خاک به جا می ماند
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من ، ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت :نیش:
 

سیاوش عشق

کاربر ويژه
لب بوم آمدی رخ تازه کردی
قدت را با قدم اندازه کردی
تو که پوشیده ای رخت عروسی
مکش سورمه که زخمم تازه کردی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
شیشه عطر بهار لب دیوار شکست
و هوا پر شد از بوی خدا



کیوان شاهبداغی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

سهراب سپهری

 
آخرین ویرایش:

سیاوش عشق

کاربر ويژه
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند

سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند
...
کاظم بهمنی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
من فقط عاشق اینم حرف قلبتمو بدونم


الکی بگم جدا شیم تو بگی که نمیتونم

 

baroon

متخصص بخش ادبیات



گفت:
احوالت چطور است؟
گفتمش:
عالی، مثل
حال گل
حال گل
در چنگ چنگیز مغول!
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
بچه ها زیباترین گل های باغ زندگی
دیدن لبخندشان بهتر ز صد سال عاشقی

کاش بنشانیم ما هم خنده بر لبهایشان
تا که در چشمی نماند از غم و حسرت نشان





مریم کاظمیان تیر 1391


165945_10151047058062276_1755369282_n.jpg
 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات




ای تو از
گــل برده میراث شکفتن را

دوست دارم لحظه های از تو گفتن را
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
390556_297761973608393_576400512_n.jpg


و عشق تنها عشق

تو را به گرمی یک سیب می کند مانوس

و عشق تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن...



سهراب سپهری

 

سیاوش عشق

کاربر ويژه
نگاهت سیب سرخی را نشانم داد و بی پروا
ز برق چشم تو آن سیب را دزدیده ام شاید
گناه خویش را دانم، وز آن مسرور و شادانم
شدم مجرم و جرم خویش را فهمیده ام شاید
ز چشمانت نه تنها سیب را دزدیده ام، بلکه
شکوه عشق را از چشم تو پرسیده ام شاید
خجل از عشق والایت و عشق ساده و سردم
دلم را از هوای عشق خود، پوشیده ام شاید
.......
از خودم
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
386315_292838990756479_2040137645_n.jpg


پرواى پنج روز جهان کى کنم که عشق

داده نویـــــــــد زنـــــدگى جاودانیــــــم



 
بالا