• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

مشاعره

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز

تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی


كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


یارب چها به سینه این خاکدان دراست
کس نیست واقف این همه راز نهفته را



 

baroon

متخصص بخش ادبیات

ماتم و سوز جهان با یکدگر آمیخته ست
خنده ها چون برق دارد ابر گریان در لباس
 

asl_davood

متخصص بخش کتابخانه الکترونیکی
سرزنشم مکن اگر از همه پا کشیده ام

طبع لطیف آدمی با همه سر نمی کند
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


دیده ‏ای نیست نبیند رخ زیبای تو را
نیست گوشی که همی‏ نشنود آوای تو را

رهرو عشقم و از خرقه و مسند بیزار
به دو عالم ندهم روی دل آرای تو را

بشکنم این قلم و پاره کنم این دفتر
نتوان شرح کنم جلوه والای تو را



 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز
اظهار عشق را به سخن احتیاج نیست

چندانکه شد نگه به نگه آشنا بس است

 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
تا در آن حلقه زلف تو گرفتار شدم
سوختم تا که من از عشق خبر دار شدم
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
می کند مستی گوارا تلخی ایّام را
وای بر آن کس که می آید در این محفل به هوش​
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
شکست شیشهٔ دل را مگو صدایی نیست
که این صدا به قیامت بلند خواهد شد



 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
مجنون


سال هاست که تو رفته ای
از این دیار...
و من
مجنون وار سر به بیابان گذاشته ام
اما پیدایت نکرده ام
حالا ده سال از آن تاریخ گذشته است
برای خودم کسی شده ام!!
اگر به کسی نگویی
دیری است که رئیس اداره مجنونانم...!
و امروز دستور دادم
چشم هایت را
روی دیوار نقاشی کنند
تا دیگر به فکر فرار نیفتی!!
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور

«حافظا» در کنج فقر و خلوت شب‌های تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
 

asl_davood

متخصص بخش کتابخانه الکترونیکی
رفت از بر من آن که مرا مونس جان بود

دیگر به چه امید در این شهر توان بود
 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز
دلم با عشق تو عاشق ترین شد
تمام لحظه هایم بهترین شد
ولی بی مهریت كار دلم ساخت
دل تنهای من تنها ترین شد...
 

khorde-shishe

متخصص بخش فوتبال
دركنج دلم عشق كسى كلبه ندارد
در اين كلبه ى ويرانه كسى جاى ندارد
اينجاكه رسيدى مكن احساس غريبى
اين كلبه ى ويرانه تعلق به تو دارد
 

asl_davood

متخصص بخش کتابخانه الکترونیکی
در راه خدا دو کعبه امد حاصل یک کعبه صورت است و یک کعبه دل


تا بتوانی زیارت دل ها کن کافزون ز هزار کعبه باشد یک دل :فکر:

 

baroon

متخصص بخش ادبیات


باااززز هم تأکید میشهههه. قوانین تاپیک ها رو رعایت کنید دوستاااان.



پست 1 :اخطار:
:نیش2:​
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
لیلی سر زلف شانه می‌کرد

مجنون در اشک دانه می‌کرد

لیلی می مشگبوی در دست

مجنون نه ز می ز بوی می مست
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
تا تو نگاه می کنی کارمن آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

شب همه بی تو کار من، شکوه به ماه کردن است
روز ستاره تا سحر، تیره به آه کردن است

متن خبر که یک قلم ،بی تو سیاه شد جهان

حاشیه رفتنم دگر ، نامه سیاه کردن است

چون تو نه در مقابلی، عکس تو پیش رو نهم
این هم از آب و آینه خواهش ماه کردن است

ای گل نازنین من، تا تو نگاه می کنی
لطف بهار عارفان، در تو نگاه کردن است

لوح خدانمایی و آینۀ تمام قد
بهتر از این چه تکیه بر، منصب و جاه کردن است؟

ماه عبادت است و من با لب روزه دار از این
قول و غزل نوشتنم، بیم گناه کردن است

لیک چراغ ذوق هم اینهمه کشته داشتن
چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردن است

من همه اشتباه خود جلوه دهم که آدمی
از دم مهد تا لحد، در اشتباه کردن است

غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه
سجده به کاخ کبریا، خواه نخواه کردن است

از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند؟
این هم اگرچه شکوۀ شحنه به شاه کردن است

عهد تو ‘سایه’ و ‘صبا’ گو بشکن که راه من
رو به حریم کعبۀ ‘لطف اله’ کردن است

گاه به گاه پرسشی کن که زکات زندگی
پرسش حال دوستان گاه به گاه کردن است

بوسه تو به کام من، کوهنورد تشنه را
کوزۀ آب زندگی توشه راه کردن است

خود برسان به شهریار، ای که در این محیط غم
بی تو نفس کشیدنم، عمر تباه کردن است




 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
تو عطر هر رسیده و نجوای هر نسیم
تو انتهای هر ره و آن سوی هر دری​

اردلان سرفراز​
 
بالا