• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

جایی برای دلتنگی های تو!

مهشید

کاربر ويژه
ﺧﺪﺍﯾﺎ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺟﺴﺘﺠﻮﯼ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﺷﻢ
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﻢ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﯼ ...
ﻫﺮ ﺳﭙﯿﺪﻩ ﺩﻡ
ﯾﮏ ﺳﺒﺪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﭘﺲ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ...
ﺯﯾﺮﺍ ﺗﻮ ﺧﺎﻟﻖ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ
ﻣﺤﺒﺖ , ﺻﺒﻮﺭﯼ , ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﯼ
ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ
ﺯﯾﺮﺍ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﻣﯿﺜﺎﻕ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ...
 

مهشید

کاربر ويژه
نم کشیده ام بر دیوار اتاق

بس که لحظه های دور بودنت را

قطره هایی از باران دلتنگی باریده ام

روی آن به یادگار .


 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
وفا ..... یعنی اینکه : بعد از رفتنت نگذاشتم کسی بفهمد مرا دور زدی !
 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
487338_457851964239556_1869629277_n.jpg
[h=6]خودم قبول دارم کهنه شده ام,آنقدرکهنه که ميشودروي گردوخاک تنم يادگاري نوشت...! بنويس وبرو...
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
پاسخ : یاد آن شب که صبا در ره ما گل می‌ریخت

دلتنگی
از نیمه‌های شب
وقتی که تیک‌تاکِ عقربه‌ها
عمق تنهاییت را به رخ می‌کشند
آغاز می‌شود


 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
پاسخ : یاد آن شب که صبا در ره ما گل می‌ریخت

خودت خواستی که من مجبور باشم

برم جایی که از تو دور باشم

تو پای من و از قلبت بریدی

خودت خواستی که من اینجور باشم

خودت خواستی که احساسم بشه سرد

خودت خواستی نمیشه کاریم کرد

می دیدیم دارم از چشمات میفتم

مدارا کردم و چیزی نگفتم

برام بودن تو بازی نبودو

به این بازی دلم راضی نبودو

از اول آخرش رو میدونستم

تو تونستی ولی من نتونستم

برات بودن من کافی نبودو

حقیقت اینکه میبافی نبودو

دارم دق میکنم از درد دوری

میخوام مثل تو شم اما چجوری ؟
 

shakira

متخصص بخش پزشکی
دیدی آنرا که تو خواندی به جهان یار ترین

سینه را ساختی از عشقش سر شارترین

آنکه می گفت منم بهر تو غمخوار ترین

چه دل آزار شد آخر، چه دل آزار ترین ...

دیدی ای دل؟

...

:گل:
 

shakira

متخصص بخش پزشکی
او رفت و من در حسرت نگاهی پر راز ماندم،

ماندم تا بیاید و پاسخ دهد چرا ...

چرا تنهایم گذاشت؟​


در حسرت پرسیدن این سوال هم ماندم ...


:گل:
 

shakira

متخصص بخش پزشکی
پاسخ : کافــــه تنهایی

گاهــــــی مجبـــوری برای راحــــت کــــردن خیــــال دیگـــــران،

خـــود را خوشحـــــــال نشان بــــدی ...

ولـــــی چه حیــــف که درونـــــت غوغـــــــاست ...

:گل:
 

shakira

متخصص بخش پزشکی
پاسخ : طعم زندگی

خواستم بهت چيزی نگم،

تا با چشام خواهش كنم،

درا رو بستم روت تا احساس آرامش كنم،

باور نميكنم ولی انگار غرور من شكست،

میخوای بری ...

اسرار من بی فایده ست ...

:گل:
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
دلتنگ که شدی بیا پیش من

بیا پیش من

کمی غصه هست

با هم میخوریم...! !
 

parisa

متخصص بخش
بعضی دوستا هستن
که وقتی می بینیشون احساس می کنی
که چقدر به هم نزدیکین
چقدر می شه روی هم حساب کنین
چقدر ارزش داره دوستیتون
...
...
اما بعضی از همین دوستا هستن
که فقط وقتی حالشون بده یادت میفتن
وقتی که ناراحتن یا مشکل و غصه دارن
...
...
بعضی دوستا هستن
که حتی اگه به زبون هم بهشون چیزی و بگی
اصلا حرف و خواسته ی تو براشون مهم نیست
...
...
بعضی دوستا هستن
که حتی وقتی می بیننت
خیلی محکم بغلت می کنن و ابراز دلتنگی می کنن
اما دوستای دیگه یی دارن
که کمتر دلشون برای اونا تنگ میشه
چون بیشتر اوقات خوبشون و با اونا می گذرونن
و تو دیگه برات اصلا مهم نیست
...
...
بعضی دوستا هستن
که خیلی ابراز صمیمیت می کنن
از صمیم قلب!
اما در عمل می بینی که با خیلیا صمیمی تر از تو هستن
...
 

shakira

متخصص بخش پزشکی

گاه دلتنگ میشوم،

دلتنگتر از همه دلتنگی ها ...

...

گوشه ای مینشینم و

حسرت ها را میشمارم،

باختن ها و

صدای شکستن ها را ...

...

کدامین امید را ناامید کرده ام؟

کدامین خواهش را نشنیدم؟

به کدام دلتنگی خندیده ام؟

که این چنین دلتنگم ...

:گل:
 

shakira

متخصص بخش پزشکی
پاسخ : طعم زندگی


میبخشم کسانی را که

هرچه خواستند

با من،

با دلم،

با احساسم کردند ...

و مرا در دور دست های خودم تنها گذاردند،

و من امروز به پایان خودم نزدیکم ...


:گل:
 

shakira

متخصص بخش پزشکی
پاسخ : تو را دوست مي دارم


خواستم خودم رو گول بزنم،

همه ی خاطراتم رو انداختم یه گوشه ای و

گفتم:فراموش...

یه چیزی ته قلبم خندید و

گفت: یادمه

...

:گل:
 

shakira

متخصص بخش پزشکی
پاسخ : •:• حـوالـی بــاران •:•


دلم برایت تنگ شده ...

می خواهم آنقدر اشک بریزم

تا غبار فاصله از قلبم تمیـــز شود ...

ولی می ترسم

"تهران" ، "ونیــــز" شود ...

:گل:
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
نمی آیی به بالینم ، دراین هنگامه ی آخر
که بینی غصه ی عشقت ، گرفت از من توان دیگر

شرارحسرتی هردم ، مرادرکام خودسوزد
کجایی زآنکه من بی تو ، شدم بامرگ همبستر

نخواندی از دوچشم من، تغزل های دلتنگی
نگو جانا کنم بیرون ، فروغ عشق را از سر

اسیرشب شده قلبم ، نداند هیچ کس دردم
عجب سخت است تنهایی ، که گل رامی کندپرپر

منم عطشان وسرگردان ، به دنبال سراب ،وصل
دراین برزخ گرفتارم ، بیا حالم ببین دلبر

نه نوری دردلم جانا ، نه امیدی به سرباشد
خیالت در دل وجانم ، هر آن برپا کند محشر

به شیرینی یاد تو، برم تلخی هجرازیاد
قفس را آسمان بینم ، زنم هردم به شوقت پر
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
یادم آید روزی

دوستی با من گفت:

-عشق وارد شد و دل را ز کفم سخت ربود!

من به او نه !


به دلم میگفتم:


-اگر از دست روی

آتشت خواهم زد!


و نمی دانستم


خواهد آمد روزی


که


به آن بادی که


دست بر پیکر تو می ساید


و به آن آبی که


دم به دم تا لب تو می آید


و به آن سقف بلند آبی


که چنین محو وجودش گشتی


حسرتی خواهم خورد


که نه تنها دل و بلکه


همه ی هستی من


می سوزد


کاش اشکی بودم


که ز چشمان تو برمیخزد


و سپس گونه ی خون رنگ تو را می بوسد


و به شوق لب پر یاقوتت


به سقوطی ابدی راضی بود..


کاش می شد که زلیخای زمان گردم و تو


بعد سی سال و سه ماه


سوی من باز آیی...


نه خدایا!


هرگز!


من اگر یک ساعت


از می ناب نگاهش نخورم


می میرم ...


 
بالا