حیف...
ای طبیب جمله علتهای ما
خرق عادت زن به عادتهای ما
تا برون گردیم از چنگ فنا
جانشین گردیم از بهر خدا
ما به خود مشغول و از حق غافلیم
بت پرست خانه و سنگ و گلیم
بت پرستان نوین مائیم ما
در سیاست با خدا مائیم ما
حیف از این ابعاد مستور وجود
حیف ازین بی مایه گی ها در سجود
حیف ازین دل دادگیهای دنی
بر عیال و پول و مال رفتنی
حیف از این مدرک پرستیهای ما
مرگ در پی ما و سرمستیهای ما
حیف از این اشعار بی سوز و گداز
حیف ازین سجاده های بی نماز
حیف از این گلها و طوفان خزان
حیف از این انسان مانده در زمان
حیف از این ایام در فقدان نور
حیف از این لبخند های بی سرور
حیف از این دل حیف از این دلداده گی
حیف از این ایام ناب زندگی
حیف از این من حیف ازاین من آفرین
حیف از این تندیس حق روی زمین
یارب این من را رها کن از منی
بفکن از وی بندهای آهنی
سیر ده چشمان او را در فلک
تا ببیند در کنار خود ملک
دستهایش را ببیند در سما
بشنود از وحی و طوبی انما
رشحه ای از بیکران را بنگرد
از دل خود کینه ها را بسترد
پس ببیند جبرئل اندر کنار
پل زند از لافتی تا ذوالفقار
استجابت کن خداوند رحیم
یارب این باشد دعاهای رقیم
خرق عادت زن به عادتهای ما
تا برون گردیم از چنگ فنا
جانشین گردیم از بهر خدا
ما به خود مشغول و از حق غافلیم
بت پرست خانه و سنگ و گلیم
بت پرستان نوین مائیم ما
در سیاست با خدا مائیم ما
حیف از این ابعاد مستور وجود
حیف ازین بی مایه گی ها در سجود
حیف ازین دل دادگیهای دنی
بر عیال و پول و مال رفتنی
حیف از این مدرک پرستیهای ما
مرگ در پی ما و سرمستیهای ما
حیف از این اشعار بی سوز و گداز
حیف ازین سجاده های بی نماز
حیف از این گلها و طوفان خزان
حیف از این انسان مانده در زمان
حیف از این ایام در فقدان نور
حیف از این لبخند های بی سرور
حیف از این دل حیف از این دلداده گی
حیف از این ایام ناب زندگی
حیف از این من حیف ازاین من آفرین
حیف از این تندیس حق روی زمین
یارب این من را رها کن از منی
بفکن از وی بندهای آهنی
سیر ده چشمان او را در فلک
تا ببیند در کنار خود ملک
دستهایش را ببیند در سما
بشنود از وحی و طوبی انما
رشحه ای از بیکران را بنگرد
از دل خود کینه ها را بسترد
پس ببیند جبرئل اندر کنار
پل زند از لافتی تا ذوالفقار
استجابت کن خداوند رحیم
یارب این باشد دعاهای رقیم